یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود

یاد آن که جز به روی منش دیده وانبود
وان سست عهد جز سری از ماسوا نبود

امروز در میانه کدورت نهاده پای
آن روز در میان من و دوست جانبود

کس دل نمی دهد به حبیبی که بی وفاست
اول حبیب من به خدا بی وفا نبود

دل با امید وصل به جان خواست درد عشق
آن روز درد عشق چنین بی دوا نبود

تا آشنای ما سر بیگانگان نداشت
غم با دل رمیده ما آشنا نبود

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی بغیر محبت روا نبود

گر نای دل نبود و دم آه سرد ما
بازار شوق و گرمی شور و نوا نبود

سوزی نداشت شعر دل انگیز شهریار
گر همره ترانه ساز صبا نبود

#استاد_شهریار
دیدگاه ها (۱)

به من سفارش کن ،گاهی از خانه بیرون بروم ...و بگو که این‌قدر ...

" قهر ، قهر ، تا روزِ قیامت ..."این زیباترین دروغِ کودکی های...

سخته همش تو فکر کسی باشی که آخرین حرفش دیگه به من فکر نکن بو...

نمی دانم دلتنگ توام یا.... روزهایی که با تو گذشت!!#ليلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط