پارت ۷
پارت ۷
درسته شرطا نرسید ولی گذاشتم🫂❤🖇
پارت(⁷)
رفتم سمت اشپزخونه که دیدم همه جارو گردو خاک برداشته (اکه تو اتاق گرد و خاک نداشت بخاطر این بود که ملحفه روی وسیله ها انداخته بودن) گفتم اول ی دستی به سر و روی خونه بکشم و بعد غذا درست کنم بخورم پس شروع کردم
۳ ساعت بعد:/
اخ کمرم اخ دلم هیچیم که ندارم بخورم
پس حاضر شدم رفتم به سمت فروشگاه کلی خرت و پرت برا خونه و اشپزخونه خریدم اومدم خونه
ی نودل اماده درست کردم خوردم
خیلی خسته بوم پس سرمو گذاشتم روی بالشت و بهش سپردم منو صب زود بیدار کنه(این عادت نویسندس🤣) و گرفتم خوابیدم
صب بیدار شدم دیدم ساعت ۵ هست اهههههه دیگه ن اینقد زوددد(🤣) دیگه خوابم نمیبرد پس بلند شدم کارای شخصی مو انجام دادم رفتم اشپزخونه ی صبونه درست کردم خوردم دیدم ساعت ۶:۱۰ شد چقد زود
سریع اماده شدم چون از شرکت تا خونم فق نیم ساعت راه بود ترجیح دادم ساعت ۶:۲۰ را بیوفتم که ۱۰ دیقه زود ور اونجا باشم
راه افتادم رفتم سمت شرکت(با تاکسی تلفنی)
رسیدم دم در شرکت کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم به داخل رفتم
یونا:اههههههههههه چقدر بزرگ و قشنگه اینجا واییییی عکسای بی تی اس، تی اکس تی واییییی چقدر جذابن.
من طرفدارشون نبودم ولی میشناختمشون
بیخیال یونا تو بخاطر مصاحبه اومدی اینجا برو کارت رو انجام بده
عاره همینه فایتینگ یونا شی تو موفق میشی
رفتم از نگهبانی پرسیدم:
ببخشید من برای مصاحبه اومدم باید کجا برم؟؟
نگهبان:ااااااااا.خب..
🫂❤🖇
لایک:۱۵
کامنت:۲۰
درسته شرطا نرسید ولی گذاشتم🫂❤🖇
پارت(⁷)
رفتم سمت اشپزخونه که دیدم همه جارو گردو خاک برداشته (اکه تو اتاق گرد و خاک نداشت بخاطر این بود که ملحفه روی وسیله ها انداخته بودن) گفتم اول ی دستی به سر و روی خونه بکشم و بعد غذا درست کنم بخورم پس شروع کردم
۳ ساعت بعد:/
اخ کمرم اخ دلم هیچیم که ندارم بخورم
پس حاضر شدم رفتم به سمت فروشگاه کلی خرت و پرت برا خونه و اشپزخونه خریدم اومدم خونه
ی نودل اماده درست کردم خوردم
خیلی خسته بوم پس سرمو گذاشتم روی بالشت و بهش سپردم منو صب زود بیدار کنه(این عادت نویسندس🤣) و گرفتم خوابیدم
صب بیدار شدم دیدم ساعت ۵ هست اهههههه دیگه ن اینقد زوددد(🤣) دیگه خوابم نمیبرد پس بلند شدم کارای شخصی مو انجام دادم رفتم اشپزخونه ی صبونه درست کردم خوردم دیدم ساعت ۶:۱۰ شد چقد زود
سریع اماده شدم چون از شرکت تا خونم فق نیم ساعت راه بود ترجیح دادم ساعت ۶:۲۰ را بیوفتم که ۱۰ دیقه زود ور اونجا باشم
راه افتادم رفتم سمت شرکت(با تاکسی تلفنی)
رسیدم دم در شرکت کرایه رو حساب کردم و پیاده شدم به داخل رفتم
یونا:اههههههههههه چقدر بزرگ و قشنگه اینجا واییییی عکسای بی تی اس، تی اکس تی واییییی چقدر جذابن.
من طرفدارشون نبودم ولی میشناختمشون
بیخیال یونا تو بخاطر مصاحبه اومدی اینجا برو کارت رو انجام بده
عاره همینه فایتینگ یونا شی تو موفق میشی
رفتم از نگهبانی پرسیدم:
ببخشید من برای مصاحبه اومدم باید کجا برم؟؟
نگهبان:ااااااااا.خب..
🫂❤🖇
لایک:۱۵
کامنت:۲۰
۴۷.۷k
۱۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.