My daddy Ⓟ²⁸ جنبه نداری نخون🔞
My daddy Ⓟ²⁸ جنبه نداری نخون🔞
جیمین:عاححح ات بد جایی برا نشستن انتخاب کردی
ات:ببخشید(میخواد پاشه)
جیمین:نشستی دیگه چرا میخوای پاشی
ات:میخوای تو صبح تو این پوزیشن باشیم
جیمین:اهوم اگه بشه باعقب جلو شدن ناله های فاکیت بیبی (ات بزور پا میشه به پای جیمین لگد میزنه 🗿🔪(خراب خانم)
ات:پاشو ببینم من برم لباس بپوشم بیام فیلم ببینیم
جیمین:باشه
ویو ات
فاک بد جایی نشستم لعنتی چه د. یک بزرگی داشت دلم میخواست بشینم روش تا صبح اما اون زن داره نمیشه (داداش خیانت کردن فقط رابطه نیستش خیلی چیزای دیگم هس)
یکمی تحر. یک شدم اما زیاد مهم نبود لباس پوشیدم رفتم بغل جیمین نشستم فیلم یک گل یخ زده (فیلم کره ای چیز اهممم بله🗿💔 )
ویو جیمین
فاک وقتی که رو دی.کم نشستم خیلی تحریک نشدم اما دلم میخواست باهاش رابطه بر قرار کنم وای خدایا من بد جور عاشق ات شدم
(یهو صحنه چیز دار میاد که ات تلویزیون خاموش میکنه)
جیمین:عههه چرا خاموش کردی داشتم میدیدم
ات:تو فیلم هم دیگرو بکنن خوشت میاد؟
جیمین:خب نه اما
هیچی ولش کن من دیگه برم(ات میره بد رقش کنه جیمین بغلش میکنه )
جیمین:فردا میبینمت 🙂❤️
ات:به اومید دیدار🙂❤️
جیمین رف خونه
ات هم گرف خوابید
صبح*
ویو ات
از خواب پاشدم کارای لازم انجام دادم رفتم شرکت جیمین تو اتاقش بود در اتاقم زده شد
جولیا:سلام ات خوبی صبحت بخیر
ات:سلام خوبم تو خوبی مرسی
جولیا:خوبم اومدم این پرونده ها رو بهت بدم امضا کنی تعدادشون خیلیه تا شب طول میکشه
ات:واقعا؟
جولیا:اهوم
ات:باشه بده (پرونده هارو میده میره ات شروع به کار میکنه )
ویو تهیونگ
دیروز که داشتم تحقیق میکرد ببینم چندتا کشتی از چین به کره میاد که 5 تا بیشتر نبودن بعد کلی تحقیق کشتی قرار بود چانگ تمام کالا هاشو بفرسته چین پیدا کردم امروز ساعت 10 میرسه اینجا یعنی 20 دقیقه دیگه میرسه تصمیم گرفتم یکیو اجیر کنم که یه کاری کنه کشتی غرق بشه تمام سهام کالا های چانگ از بین بره ور شکسته بشه کل شرکت مال جیمین بشه با خودم گفتم چطور بعد ورشکست شدن چانگ جیمین تو روز تولدش سوپرایز کنم که کل شرکت مال اون شده
ویو جیمین
تو اتاق نشسته بودم با گوشیم بازی میکردم که اجوما زنگ زد
اجوما:الو ارباب سلام
جیمین:سلام چیشده
اجوما:فامیلاتون و فامیلای خانم یونا اومدن
جیمین:خب
اجوما:میگن که شما بیایین خونه
جیمین:بگو کار داره نمی تونه بیاد
اجوما:اما
جیمین:اما اگر نداره برو همینو بگو
اجوما:چشم
قطع میکنه
اوففف خدایاااا چرا من انقد بدبخت گیر همچین ادمای افتادم باید هرچه زود تر ات رو مال خودم کنم
زنگ زدم به تهیونگ امار کشتی بگیرم
جیمین:الو کشتی چی شد
تهیونگ:فعلا خبری نیست
جیمین:چی😳😐
مسخرم میکنی یعنی چیییییی
تهیونگ:به من چه دارم هنوز تحقیق میکنم
کاری نداری
جیمین:باشه فعلا
ویو ات
تو اتاق نشسته بودم پرونده امضا میکردم که........
شرط پارت بعد:
1۴لایک1۴کامنت'-'
جیمین:عاححح ات بد جایی برا نشستن انتخاب کردی
ات:ببخشید(میخواد پاشه)
جیمین:نشستی دیگه چرا میخوای پاشی
ات:میخوای تو صبح تو این پوزیشن باشیم
جیمین:اهوم اگه بشه باعقب جلو شدن ناله های فاکیت بیبی (ات بزور پا میشه به پای جیمین لگد میزنه 🗿🔪(خراب خانم)
ات:پاشو ببینم من برم لباس بپوشم بیام فیلم ببینیم
جیمین:باشه
ویو ات
فاک بد جایی نشستم لعنتی چه د. یک بزرگی داشت دلم میخواست بشینم روش تا صبح اما اون زن داره نمیشه (داداش خیانت کردن فقط رابطه نیستش خیلی چیزای دیگم هس)
یکمی تحر. یک شدم اما زیاد مهم نبود لباس پوشیدم رفتم بغل جیمین نشستم فیلم یک گل یخ زده (فیلم کره ای چیز اهممم بله🗿💔 )
ویو جیمین
فاک وقتی که رو دی.کم نشستم خیلی تحریک نشدم اما دلم میخواست باهاش رابطه بر قرار کنم وای خدایا من بد جور عاشق ات شدم
(یهو صحنه چیز دار میاد که ات تلویزیون خاموش میکنه)
جیمین:عههه چرا خاموش کردی داشتم میدیدم
ات:تو فیلم هم دیگرو بکنن خوشت میاد؟
جیمین:خب نه اما
هیچی ولش کن من دیگه برم(ات میره بد رقش کنه جیمین بغلش میکنه )
جیمین:فردا میبینمت 🙂❤️
ات:به اومید دیدار🙂❤️
جیمین رف خونه
ات هم گرف خوابید
صبح*
ویو ات
از خواب پاشدم کارای لازم انجام دادم رفتم شرکت جیمین تو اتاقش بود در اتاقم زده شد
جولیا:سلام ات خوبی صبحت بخیر
ات:سلام خوبم تو خوبی مرسی
جولیا:خوبم اومدم این پرونده ها رو بهت بدم امضا کنی تعدادشون خیلیه تا شب طول میکشه
ات:واقعا؟
جولیا:اهوم
ات:باشه بده (پرونده هارو میده میره ات شروع به کار میکنه )
ویو تهیونگ
دیروز که داشتم تحقیق میکرد ببینم چندتا کشتی از چین به کره میاد که 5 تا بیشتر نبودن بعد کلی تحقیق کشتی قرار بود چانگ تمام کالا هاشو بفرسته چین پیدا کردم امروز ساعت 10 میرسه اینجا یعنی 20 دقیقه دیگه میرسه تصمیم گرفتم یکیو اجیر کنم که یه کاری کنه کشتی غرق بشه تمام سهام کالا های چانگ از بین بره ور شکسته بشه کل شرکت مال جیمین بشه با خودم گفتم چطور بعد ورشکست شدن چانگ جیمین تو روز تولدش سوپرایز کنم که کل شرکت مال اون شده
ویو جیمین
تو اتاق نشسته بودم با گوشیم بازی میکردم که اجوما زنگ زد
اجوما:الو ارباب سلام
جیمین:سلام چیشده
اجوما:فامیلاتون و فامیلای خانم یونا اومدن
جیمین:خب
اجوما:میگن که شما بیایین خونه
جیمین:بگو کار داره نمی تونه بیاد
اجوما:اما
جیمین:اما اگر نداره برو همینو بگو
اجوما:چشم
قطع میکنه
اوففف خدایاااا چرا من انقد بدبخت گیر همچین ادمای افتادم باید هرچه زود تر ات رو مال خودم کنم
زنگ زدم به تهیونگ امار کشتی بگیرم
جیمین:الو کشتی چی شد
تهیونگ:فعلا خبری نیست
جیمین:چی😳😐
مسخرم میکنی یعنی چیییییی
تهیونگ:به من چه دارم هنوز تحقیق میکنم
کاری نداری
جیمین:باشه فعلا
ویو ات
تو اتاق نشسته بودم پرونده امضا میکردم که........
شرط پارت بعد:
1۴لایک1۴کامنت'-'
۲۰.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.