My daddy Ⓟ²⁹
My daddy Ⓟ²⁹
که دیدم دوتا مرد مسن دارن میرن سمت اتاق جیمین مانع شون شدم
ات:اقایون متاسفم اما بدون اجازه نمی تونین برین (بازم میگم بابای جیمین با _ بابای یونا= نشون میدم)
_:شما کی هستین که به ما این حرفو میگین
ات:شرمنده اما به جا نیوردم
=:پدر زن اقای پارکم و پدر اقای پارک
ات:آآآ واقعا متاسفم بفرمایید بفرمایید
ات همراهیشون میکنه
جیمین پاهاشو انداخت روهم گذاشته رو میز داشت با گوشیش بازی میکرد
_:اهم اهم
جیمین:بابا تو برای چی اومدی اینجا
_:برای اومدن پیش پسرم باید اجازه بگیرم؟
جیمین:نه
ات:چیزی میل داریم براتون بیارم؟
=:اره سه تا قهوه بیار
ات:چشم
ات میره قهوه بیاره
_:این دختره کیه
جیمین:منشیم
_:اها دختر خوشگله ایه
=:آهه ولی پارک به پای دختر من نمیرسه (إیییییی چندش🗿😐)
جیمین:تو زشتی دیگه چون ات تو زیبایی حرف نداره
_:جیمین تو برای چی باید از یه دختر غریبه تعریف کنی
جیمین:دوست دارم
=:جیمین با یونا برای بچه هاتون لباس خریدین تو خونه که اتاقی برای بچه اماده نکردین
جیمین:نه نخریدم و قرار نیست که بخریم
_:چرا
جیمین:چون نمی خوام
من از اون بچه ها و اون از اون یونا فا. حشه متنفرمممممم
=:راجب دخترم نوه ها درست صبحت کن(بشین بابا اسکل بو میگیری🗿🔪)
جیمین:اگه درست حرف نزنم می خوای چیکار کنی
بابای جیمین میاد میزنه در گوش جیمین که ات میرسه
ات:اقای پارکککککک به چه حقی دست رو جیمین بلند میکنید (با داد)
_:به توچه برای کتک زدن بچم باید از کسی اجازه بگیرم
ات:نه اما یکم شعور خوب چیزیه یه بار امتحانش کن (باداد)
_:منو ببین یه کاری نکن از کارت اخراجت کنم هیچ جایی قبولت نکنن(باداد)
ات:مگه تو کی هستی رییسمی که از کارم اخراجم کنی رییس من جیمین اون حق داره اخراجم کن نه تو(باداد)
=:هر.زه توچه زبون درازی
ات:لقب دخترتو بهم نده
جیمین:ات عزیز اروم باش تو برو بیرون
ات:ریدم تو قیافه دوتاتون که زندگی یه نفر تباه کردین(والا منم یکی بزنه در گوش کراشم اینطوری حرف میزنم😐🔪)
ات میره بیرون
=:این هر.زه رو باید اخراج کنی
جیمین:اینجا شرکت منه موندن نبودن خدمه هام به خودم مربوطه نه به بقیی
....:-
شرط پارت بعد:
14لایک15کامنت
که دیدم دوتا مرد مسن دارن میرن سمت اتاق جیمین مانع شون شدم
ات:اقایون متاسفم اما بدون اجازه نمی تونین برین (بازم میگم بابای جیمین با _ بابای یونا= نشون میدم)
_:شما کی هستین که به ما این حرفو میگین
ات:شرمنده اما به جا نیوردم
=:پدر زن اقای پارکم و پدر اقای پارک
ات:آآآ واقعا متاسفم بفرمایید بفرمایید
ات همراهیشون میکنه
جیمین پاهاشو انداخت روهم گذاشته رو میز داشت با گوشیش بازی میکرد
_:اهم اهم
جیمین:بابا تو برای چی اومدی اینجا
_:برای اومدن پیش پسرم باید اجازه بگیرم؟
جیمین:نه
ات:چیزی میل داریم براتون بیارم؟
=:اره سه تا قهوه بیار
ات:چشم
ات میره قهوه بیاره
_:این دختره کیه
جیمین:منشیم
_:اها دختر خوشگله ایه
=:آهه ولی پارک به پای دختر من نمیرسه (إیییییی چندش🗿😐)
جیمین:تو زشتی دیگه چون ات تو زیبایی حرف نداره
_:جیمین تو برای چی باید از یه دختر غریبه تعریف کنی
جیمین:دوست دارم
=:جیمین با یونا برای بچه هاتون لباس خریدین تو خونه که اتاقی برای بچه اماده نکردین
جیمین:نه نخریدم و قرار نیست که بخریم
_:چرا
جیمین:چون نمی خوام
من از اون بچه ها و اون از اون یونا فا. حشه متنفرمممممم
=:راجب دخترم نوه ها درست صبحت کن(بشین بابا اسکل بو میگیری🗿🔪)
جیمین:اگه درست حرف نزنم می خوای چیکار کنی
بابای جیمین میاد میزنه در گوش جیمین که ات میرسه
ات:اقای پارکککککک به چه حقی دست رو جیمین بلند میکنید (با داد)
_:به توچه برای کتک زدن بچم باید از کسی اجازه بگیرم
ات:نه اما یکم شعور خوب چیزیه یه بار امتحانش کن (باداد)
_:منو ببین یه کاری نکن از کارت اخراجت کنم هیچ جایی قبولت نکنن(باداد)
ات:مگه تو کی هستی رییسمی که از کارم اخراجم کنی رییس من جیمین اون حق داره اخراجم کن نه تو(باداد)
=:هر.زه توچه زبون درازی
ات:لقب دخترتو بهم نده
جیمین:ات عزیز اروم باش تو برو بیرون
ات:ریدم تو قیافه دوتاتون که زندگی یه نفر تباه کردین(والا منم یکی بزنه در گوش کراشم اینطوری حرف میزنم😐🔪)
ات میره بیرون
=:این هر.زه رو باید اخراج کنی
جیمین:اینجا شرکت منه موندن نبودن خدمه هام به خودم مربوطه نه به بقیی
....:-
شرط پارت بعد:
14لایک15کامنت
۱۹.۳k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.