yon.ir/qjL8U
yon.ir/qjL8U
🔵 از کتاب «#همیان_بنیسی»
🌷 با آل علی هر که درافتاد ، ورافتاد
🍀 در سال 1329د یک مأمور مالیّات از سیّد فقیری مالیّات میخواست و او هر چقدر میگفت: «ندارم؛ به من مهلت بده.»، آن مأمور دست برنمیداشت.
🍀 سرانجام، سیّد گفت: «از جدّم، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم. ـ حیا کن و مرا کمتر آزار بده.» مأمور گفت: «اگر جدّت میتواند کاری کند، یا شرّ مرا از سر تو کوتاه کند یا کار تو را راه بیندازد!»؛ سپس از او ضَمانت معتبر گرفت و گفت: «اگر تا طلوع آفتاب فردا، مالیّات را پرداخت نکنی، به حلقت نجاست میریزم! به جدّت بگو که هر کاری میتواند، بکند!»
🍀 شب که شد، مأمور در پشتبام خوابید. نیمهشب برای تخلّی به لب بام آمد و چون هوا تاریک بود، ناخواسته پایش را بر روی ناودان گذاشت و با سر به چاه مستراحی افتاد که در زیر ناودان قرار داشت و کسی متوجّه نشد تا بخواهد نَجاتش دهد. 🍀 صبح، مردم دیدند که سرش تا ناف در نجاست فرورفته و آن قدر نجاست به حلقش وارد شده که شکمش ورم کرده و مرده است!
📖 همیان بنیسی، نگاشتهی حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی
🆔 @hpashoora
💻 hpashoora.ir
🔵 از کتاب «#همیان_بنیسی»
🌷 با آل علی هر که درافتاد ، ورافتاد
🍀 در سال 1329د یک مأمور مالیّات از سیّد فقیری مالیّات میخواست و او هر چقدر میگفت: «ندارم؛ به من مهلت بده.»، آن مأمور دست برنمیداشت.
🍀 سرانجام، سیّد گفت: «از جدّم، رسول خدا ـ صلّی الله علیه و اله و سلّم. ـ حیا کن و مرا کمتر آزار بده.» مأمور گفت: «اگر جدّت میتواند کاری کند، یا شرّ مرا از سر تو کوتاه کند یا کار تو را راه بیندازد!»؛ سپس از او ضَمانت معتبر گرفت و گفت: «اگر تا طلوع آفتاب فردا، مالیّات را پرداخت نکنی، به حلقت نجاست میریزم! به جدّت بگو که هر کاری میتواند، بکند!»
🍀 شب که شد، مأمور در پشتبام خوابید. نیمهشب برای تخلّی به لب بام آمد و چون هوا تاریک بود، ناخواسته پایش را بر روی ناودان گذاشت و با سر به چاه مستراحی افتاد که در زیر ناودان قرار داشت و کسی متوجّه نشد تا بخواهد نَجاتش دهد. 🍀 صبح، مردم دیدند که سرش تا ناف در نجاست فرورفته و آن قدر نجاست به حلقش وارد شده که شکمش ورم کرده و مرده است!
📖 همیان بنیسی، نگاشتهی حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی
🆔 @hpashoora
💻 hpashoora.ir
۲۹۹
۲۰ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.