من در آینه رخ خود دیدم

من در آینه رُخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه می بینم،می بینم
تو به اندازه تنهایی من خوشبختی
من به اندازه زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور؟
هیچ!
من چه دارم که سزاوار تو؟
هیچ!
تو همه هستی من،هستی من
تو همه زندگی من
تو چه داری؟
همه چیز
تو چه کم داری؟
هیچ!
دیدگاه ها (۹)

آنکه گفت کنارم بمانگریخته است___

بگو از عطش و از جگر سوختهو از رخ افروخته و از طف صحراو بگو ا...

"آقا"تقصیر شما نیستکه تصویر شما نیست___اللهم عجل الولیک الفر...

اگر تو بازنگردیامید آمدنت را به گور خواهم بردو کس نمی داندکه...

به عشق زندگیم گفتماینه حال و روز من دست این جماعتو داری می ب...

نامه ای به خورشید گمشدهکفرآمیزتو نیز روزی کودک بودیبا چشمانی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط