part

part13🦋






-نارا
&جانم
-میشه بیای تو بغلم بخوابی؟
&برای چی
-همینطوری
&خیلی خوب باشه {رفت بغلش و تو بغلش لم داد}
-اخیش {محکم بغلش کرد}
&آیی له شدم
-ببخشید
&مهم نیست
-خوبی
&اره
-بخواب دیگه
&داداش
-بله
&میدونین که اولین باری هستش که منو بغل کردین
-عه اره خیلی حس خوبیه
&برای منم
-سرت بهتر شد؟
&نه
-پس بخواب
&چشم{سرشو به سینش تکیه میده و می‌خوابه}




نامجون«واقعا حس عجیبی بعداز اینهمه بی توجهی بهش الان تو بغلم خوابه اما از این حس راضیم بوسه ی به موهای نرم نارا که بوی شکلات تلخی که همین الان از توی زر ورق جدا شده بود رو میداد زدم و اونو بیشتر به بغلم فشردم و بدن کوچولوش رو نگاه کردم که در مقابل بدن خودم هیچ بود اون دختر با اینکه همیشه ساده لباس میپوشه همیشه موهاشو می‌بنده و من تا حالا ندیدم به جز تینت چیزی به صورتش بزنه بارم از نظر من خیلی خیلی خوشگل و خاصه واقعا فوق العادست نمی‌تونستم ازش چشم بردارم اما خودمم خیلی خوابم میومد واسه همین سرم و اروم گذاشت رو شونه ی نارا و چشماشو بستم و خوابم برد














ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲)

سلام فرشته های من چطورید؟امیدوارم که حالتون عالی باشه🦋خوشگلا...

part14🦋‌ //چند ساعت بعدنامجون«با سنگینی روی پلکام بیدار شدم...

part12🦋-میشه بیای اتاق من بخوابی پیشم&چرا-همینطوری& باشه -خی...

part 11🦋نامجون«خیلی گرمم بود اما نمی‌خواستم مارا بره تو اتاق...

part7🦋-خیلی آرامش بخشه&چی-اینکه تو برام کتاب بخونی&آهان-نارا...

part18🦋//خونه-نارا خیس آبی برو لباساتو عوض کن بیا پایین برات...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط