*در اوایلِ روز های دی بود ، موزیکی پخش شد که تمامِ حرف ها
*در اوایلِ روز های دی بود ، موزیکی پخش شد که تمامِ حرف هایم را در چند بند برای او گفت؛
[ گذشت کردیم از همه ی روز های خوبمون از همانجا خاطره شد از روز های دورمون! درسته گذشت ولی از یادِ من نمیرود، ساعت به ساعت ، دقیقه به دقیقه ، و حتی ثانیه به ثانیه مو به مو! منو تو در آن شب ها همه چیو تجربه کردیم ، چند بار شد همه شهر بگردیم ما ؟ با جیبِ خالی و با پای پیاده ، همچیو تجربه کردیم ..
بلد بودیم هردو بخندیم در کجا و هرجای جهان.. منو تو ، باهم ، روزامون و شب میکردیم ، شبِ تا صب هم چت میکردیم با هم ، یه موقع هایی هم قهر میکردیم بیب! میدونستم بر میگردی بم! ]
- یادته ؟
یادت نیست!
- یادت رفت یادِ من موند!
+ ا......
- در لحظه ی مرگم هم به یادت هستم ، حتی در قبر!
یادته هی گل میگرفتیم واسه هم ؟
یادته هی قول میگرفتیم واسه هم ؟
یادته گفتم بمون نموندی ؟
یادته چندبار بهت گفتم مراقبِ دورو بریات باش ؟
یادته گفتم به دنیا نمیدم تارِ موهاتو ؟
یادته گفتم بلد بودمت و هم تو منو بلدی ؟
میدونم یادت رفته ؛ ولي در یاد های من هست !
یادته گفتم یه روزی دورو برات میدن فریبت ؟
آخرشم هرکی هرچی بهت گفت تو باور کردی .. "آفرین بهت!"
تو همه ی هم سفر و هم نظر و بال و پرم و هم نفسم و همه کسم و دلواپسم بودی ..
دورِ من پُرِ آدمای غریبه شده ، خوشیمونم که اینطور مُرد ، هم حسِ تو!
خلاصه که کلی راه اومدیم باهم حیفِ ، حیفِ برگردیم!
هم حسِ تو!
خاطره ها از یادمان نمیروند ولی کاش نرسه آن روز که بخوان از یادمان بروند؛
میدونستی هنوزم منتظرتم ؟
هنوزم چشم به راهتم
هنوزم فکرِ حالتم ،
هنوزم!
نگرانتم من!
هنوزم!..
صدای حامیم از بیرون میومد :
چند بار شد همه شهرُ بگردیم؟ با جیب خالی و با پای پیاد
بلد بودیم هردو بخندیم ..
خاطره ها میمانند و بعضی ها هم از یادمان رفتند! ..
میچرخن تو سرم خاطره ها
«کاش نَرَن خاطره ها»
[تکه ای از بلدم بودی، به قلمِ
[ گذشت کردیم از همه ی روز های خوبمون از همانجا خاطره شد از روز های دورمون! درسته گذشت ولی از یادِ من نمیرود، ساعت به ساعت ، دقیقه به دقیقه ، و حتی ثانیه به ثانیه مو به مو! منو تو در آن شب ها همه چیو تجربه کردیم ، چند بار شد همه شهر بگردیم ما ؟ با جیبِ خالی و با پای پیاده ، همچیو تجربه کردیم ..
بلد بودیم هردو بخندیم در کجا و هرجای جهان.. منو تو ، باهم ، روزامون و شب میکردیم ، شبِ تا صب هم چت میکردیم با هم ، یه موقع هایی هم قهر میکردیم بیب! میدونستم بر میگردی بم! ]
- یادته ؟
یادت نیست!
- یادت رفت یادِ من موند!
+ ا......
- در لحظه ی مرگم هم به یادت هستم ، حتی در قبر!
یادته هی گل میگرفتیم واسه هم ؟
یادته هی قول میگرفتیم واسه هم ؟
یادته گفتم بمون نموندی ؟
یادته چندبار بهت گفتم مراقبِ دورو بریات باش ؟
یادته گفتم به دنیا نمیدم تارِ موهاتو ؟
یادته گفتم بلد بودمت و هم تو منو بلدی ؟
میدونم یادت رفته ؛ ولي در یاد های من هست !
یادته گفتم یه روزی دورو برات میدن فریبت ؟
آخرشم هرکی هرچی بهت گفت تو باور کردی .. "آفرین بهت!"
تو همه ی هم سفر و هم نظر و بال و پرم و هم نفسم و همه کسم و دلواپسم بودی ..
دورِ من پُرِ آدمای غریبه شده ، خوشیمونم که اینطور مُرد ، هم حسِ تو!
خلاصه که کلی راه اومدیم باهم حیفِ ، حیفِ برگردیم!
هم حسِ تو!
خاطره ها از یادمان نمیروند ولی کاش نرسه آن روز که بخوان از یادمان بروند؛
میدونستی هنوزم منتظرتم ؟
هنوزم چشم به راهتم
هنوزم فکرِ حالتم ،
هنوزم!
نگرانتم من!
هنوزم!..
صدای حامیم از بیرون میومد :
چند بار شد همه شهرُ بگردیم؟ با جیب خالی و با پای پیاد
بلد بودیم هردو بخندیم ..
خاطره ها میمانند و بعضی ها هم از یادمان رفتند! ..
میچرخن تو سرم خاطره ها
«کاش نَرَن خاطره ها»
[تکه ای از بلدم بودی، به قلمِ
۴۲۲
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.