پناهنده می شوم
پناهنده می شوم
به جایی دور دست...
شاید به روستایی
جایی که
رد هیچ تمدنی
و سیم هیچ تلفنی
جز زوزه نا مدرن سگان
ناله بادهای زخمی
وضجه آبشار از اصل افتاده
نباشد...
جایی نا مکان
که زنگ مدام
پیام های هرزه بی خبر از تو
مرا
هی به خودم
حالی نکنند...
به جایی دور دست...
شاید به روستایی
جایی که
رد هیچ تمدنی
و سیم هیچ تلفنی
جز زوزه نا مدرن سگان
ناله بادهای زخمی
وضجه آبشار از اصل افتاده
نباشد...
جایی نا مکان
که زنگ مدام
پیام های هرزه بی خبر از تو
مرا
هی به خودم
حالی نکنند...
۸۵۴
۰۶ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.