∞ازدواج تجاری∞
∞ازدواج تجاری∞
پارت ⁴
رفتیم سمت ماشینم
÷ وسایلتو جمع کن
+باشه
و برداشتم یکی از بادیگارداش اومد و ماشینم رو برد سمت خونش
(بعد رفتن به خونه هیونجین )
÷خب ا.ت امشب دوستام قراره بیان اینجا
+اونام مافیان
÷اره
+اوکی
و رفتم بالا که یک لباس بپوشم
که لباسم رو پوشیدم و اومدم پایین
و هیونم لباساشو عوض کرد
زنگ خونه خورد
رفتم درو باز کنم و وقتی در باز شد خواستم آب شم برم زمین
اون پسر آقای جئون بود
÷سلام کوکی
_سلام
÷سلام بچه ها
همه : سلام من تهیونگم .... من نامجونم ... من جیهوپم ... من جیمینم ....من جینم و میدونم خیلی جذابم .... من جونگکوکم.... منم مین یونگیم
+میشناسمتون
همه : واقعااا
+آره
_ تو چیکاره ی هیونجینی
÷ دوست دخترمه
_واقعا ا.ت
+جونگ ... آقای جئون بسه
÷شما همو میشناسین
_,+نههههه
و رفتم توی آشپز خونه
چرا باید اینطوری بشه
من واقعا هیونجینو دوست دارم
+هیونجینننننننن
÷جونم
+ما باید بهم بزنیم (گریه )
÷اتفاقی افتاده
+نه
÷اعصاب منو خراب نکن .. بگو چیشده
+آره من به اجبار پدرم مجبورم ازدواج کنم
÷ا.ت ... لطفا بگو داری شوخی میکنی
که اون جونگکوک لعنتی اومد
_نه واقعیته
÷تو دخالت نکن جونگکوک تو هیچی نمیدونی
_بحث سر زن آیندمه
÷زر مفت نزن شوخی خوبی نیست
_چیه ناراحت شدی (توی دلش : عه میخوای گریه کنی ، گریه کن بیتربیت)
تهیونگ : جونگکوک بحث خودتو و هیونجینو وست نکش
_به خودم مربوطه چیکار میکنم
+جونگکوککک ..(داد).... چرا انقدر زر میزنی
_حرف دهنتو بفهم تنت میخاره
+اگه بخاره میدم هیونجین برام بخارونه پس بازم حرف چرت میزنی
یونگی : خیلی خوببب بوددد ( خنده در حد مرگ )
_خیلی زبون درازی خانم لی
+توام خیلی با خانوما بد رفتاری میکنی
_شاید فقط با تو اینطورم
+منم شاید فقط باتو اینطورم پیرمرد
یونگی : (خنده در حد مرگ )
تهیونگ : جونگکوک بسه .... یونگی تو هم آنقدر نخند
جونگکوک با حرف تهیونگ آروم شد
و یونگی دیگ سعی کرد نخنده
و دستم رو کشید
«ادامه دارد »
اسلاید دوم استایل هیونجین
اسلاید سوم لباس ا.ت توی خونه هیونجین
شرایط
⁶ فالور
⁷ لایک
پارت ⁴
رفتیم سمت ماشینم
÷ وسایلتو جمع کن
+باشه
و برداشتم یکی از بادیگارداش اومد و ماشینم رو برد سمت خونش
(بعد رفتن به خونه هیونجین )
÷خب ا.ت امشب دوستام قراره بیان اینجا
+اونام مافیان
÷اره
+اوکی
و رفتم بالا که یک لباس بپوشم
که لباسم رو پوشیدم و اومدم پایین
و هیونم لباساشو عوض کرد
زنگ خونه خورد
رفتم درو باز کنم و وقتی در باز شد خواستم آب شم برم زمین
اون پسر آقای جئون بود
÷سلام کوکی
_سلام
÷سلام بچه ها
همه : سلام من تهیونگم .... من نامجونم ... من جیهوپم ... من جیمینم ....من جینم و میدونم خیلی جذابم .... من جونگکوکم.... منم مین یونگیم
+میشناسمتون
همه : واقعااا
+آره
_ تو چیکاره ی هیونجینی
÷ دوست دخترمه
_واقعا ا.ت
+جونگ ... آقای جئون بسه
÷شما همو میشناسین
_,+نههههه
و رفتم توی آشپز خونه
چرا باید اینطوری بشه
من واقعا هیونجینو دوست دارم
+هیونجینننننننن
÷جونم
+ما باید بهم بزنیم (گریه )
÷اتفاقی افتاده
+نه
÷اعصاب منو خراب نکن .. بگو چیشده
+آره من به اجبار پدرم مجبورم ازدواج کنم
÷ا.ت ... لطفا بگو داری شوخی میکنی
که اون جونگکوک لعنتی اومد
_نه واقعیته
÷تو دخالت نکن جونگکوک تو هیچی نمیدونی
_بحث سر زن آیندمه
÷زر مفت نزن شوخی خوبی نیست
_چیه ناراحت شدی (توی دلش : عه میخوای گریه کنی ، گریه کن بیتربیت)
تهیونگ : جونگکوک بحث خودتو و هیونجینو وست نکش
_به خودم مربوطه چیکار میکنم
+جونگکوککک ..(داد).... چرا انقدر زر میزنی
_حرف دهنتو بفهم تنت میخاره
+اگه بخاره میدم هیونجین برام بخارونه پس بازم حرف چرت میزنی
یونگی : خیلی خوببب بوددد ( خنده در حد مرگ )
_خیلی زبون درازی خانم لی
+توام خیلی با خانوما بد رفتاری میکنی
_شاید فقط با تو اینطورم
+منم شاید فقط باتو اینطورم پیرمرد
یونگی : (خنده در حد مرگ )
تهیونگ : جونگکوک بسه .... یونگی تو هم آنقدر نخند
جونگکوک با حرف تهیونگ آروم شد
و یونگی دیگ سعی کرد نخنده
و دستم رو کشید
«ادامه دارد »
اسلاید دوم استایل هیونجین
اسلاید سوم لباس ا.ت توی خونه هیونجین
شرایط
⁶ فالور
⁷ لایک
۳.۸k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.