♧دو پارتی ♧ ( وقتی میاد خواستگاریت )
♧دو پارتی ♧ ( وقتی میاد خواستگاریت )
#هان
#جیسونگ
#استی
زدید و هان لیوان رو برداشت و رفتی به سمت آشپز خونه و دسر ها رو آوردی و گذاشتی روی میز
پدر هان شروع کرد به حرف زدن و گفت : در اینجانب من پدر هان دختر شما رو برای پسرم می خوام آیا قبول دارید ؟
پدر و مادرت دوست داشتن یکم لفت بدن بخاطر همین باعث شد که پدر هان دوباره اون سوالو بپرسه این دفعه مامان و بابات گفتن بله تو خیلی خوشحال شدی و هان هم بهت خیره شده بود مامانت رفت کا سینی یه انگشتر ها بودن رو بیاره و آورد تو و هان وایستادید مادرت انگشتر رو دستتون کرد و قیچی رو به بزرگ خانواده داد
که پدر هان بود
و پدر هان هم رمان رو برید ...لیلیلیلیلیلی مبارکه 😅
اهم( پایان )
#هان
#جیسونگ
#استی
زدید و هان لیوان رو برداشت و رفتی به سمت آشپز خونه و دسر ها رو آوردی و گذاشتی روی میز
پدر هان شروع کرد به حرف زدن و گفت : در اینجانب من پدر هان دختر شما رو برای پسرم می خوام آیا قبول دارید ؟
پدر و مادرت دوست داشتن یکم لفت بدن بخاطر همین باعث شد که پدر هان دوباره اون سوالو بپرسه این دفعه مامان و بابات گفتن بله تو خیلی خوشحال شدی و هان هم بهت خیره شده بود مامانت رفت کا سینی یه انگشتر ها بودن رو بیاره و آورد تو و هان وایستادید مادرت انگشتر رو دستتون کرد و قیچی رو به بزرگ خانواده داد
که پدر هان بود
و پدر هان هم رمان رو برید ...لیلیلیلیلیلی مبارکه 😅
اهم( پایان )
۶.۶k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.