داشتم از این شهر میرفتم

#
داشتم از این شهر میرفتم

صدایم کردی

جا ماندم

از کشتی ای که رفت و غرق شد

البته... این فقط می تواند یک قصه باشد

در این شهر دود و آهن

دریا کجا بود

که من بخواهم سوار کشتی شوم و... تو صدایم کنی

فقط می خواهم بگویم

تو نجاتم دادی

تا اسیرم کنی...
دیدگاه ها (۲)

#داستان#داستانک#قصه#پند#حکایتخدا چه می‌خورد، چه می‌پوشد و چه...

.ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﻪ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ! ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ...

اصفانیه بچه شا میبرد سینمامیبیند جولوشون یه یاروی چچل نیشسس!...

حاج عباس(حمید فرخ نژاد): یه زمانی که قد شما بودم یه روزی معل...

ای تو که عشق تو مرا گرامی و خوار کرد، چگونه می‌توانم به تو ب...

🌱🍒این شعرا را برایت به یادگار می گذارم        دلی نوجوان را ...

دلشان میخواهد.چرا .به کسی مربوط نیست ....مربوط هست.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط