اصفانیه بچه شا میبرد سینما

اصفانیه بچه شا میبرد سینما
میبیند جولوشون یه یاروی چچل نیشسس!!!
به بچش میگد:
بابا اگه زدی پسی کله این چچله تا رفتیم بیرون براد یه بیلیسی میسونم!
بچه یم شارقی میکوفد توو سری چچله!
چچله برمیگردد میگد:پده سوخته چرا میزنی؟!؟!
میگد:به به علی چچله!!!
چچله میگد:علی چچل کی یس دیگه؟؟؟
پسره میگد:وای ببخشیند فک کردم علی چچلس!
دو دیقه بعد آقایه میگد:خره اگه یه بار دیگه بزنی پسی کله این یارو یه بسنی یم براد میسونم!
دو واره شاتالاق میذارد پسی کله چچله!
چچله میگد:ای بی پدر چرا پ میزنی دو واره؟؟؟
میگد:برو قر نیا ؛ جونی نند تو علی چچله نیسی؟؟؟
چچله میگد:نه به جونی ننم ولم کون!!!
چچله میبند اگه همینجا بیشیند تا آخری فیلم کلشا به باد میدد ؛ ورمیخیزد میرد 20 تا صندلی جولوتر میشیند!
دو واره آقایه میگد:خره اگه یه دف دیگه بزاری پسی کلش یه لواشکم براد میسونم
بچه یم میرد پشت سری چچله وا محکم میذارد پسی کلش آ میگد:
عـــــِـــــه علی چچله تو اینجا نیشسی آ من یک ساعتس اون بدبختا دارم میزنمش.
دیدگاه ها (۱)

#داشتم از این شهر میرفتمصدایم کردیجا ماندماز کشتی ای که رفت ...

#داستان#داستانک#قصه#پند#حکایتخدا چه می‌خورد، چه می‌پوشد و چه...

حاج عباس(حمید فرخ نژاد): یه زمانی که قد شما بودم یه روزی معل...

.در گیر تو بودم که نمازم به قضا رفتدرمن غزلی درد کشیدوسر زا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط