نفسم تنگ تو و تو نفست تنگ کسی

نفسم تنگِ تو و تو نفست تنگ کسی
کاش می شد که ‌در این غصّه به دادم برسی

قسمتم بوده اگر بال و پری عشق تو‌ داد
تا که در عرصه ی سیمرغ بپرّد مگسی

تا زلیخا بشود ملعبه ی دست و ترنج
یوسفی بوده ته چاهی و بانگ جرسی

می رسم یک شب باران زده آخر به خدا
بکند بین دل و دشنه ی تو دادرسی

در خودم حبسم و افسوس خدا می داند
بدتر از یک دل وامانده نمانده قفسی

همه پی در پی پیدا شدن هم نفسی
نفسم تنگ تو و تو نفست تنگ کسی
دیدگاه ها (۲)

‌ دل بردے و دل بردنت را دوست دارمرو راست ! من عطر تنت را دوس...

تویی که شهره شهری به جودو دلرحمیتو خط قرمز من،با دلم چه بیرح...

آمدڹ رااز "باد" آموختمرفــــــــــتڹ را از یــــــــــاد ...

جـان دَر تـَـنِ مَــن چِــه ڪـــــــار دارد ، بــی تــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط