(p4)
(p4)
ویو هیونگ:
دیروز که با ا.ت به سمت کافه می رفتیم چون ووک زنگ زد گفت ردی از قاتل ستاره ی پیدا کردیم نشد باهاش به کافه برم....
ولی اون عوضی ....اون عوضی نزدیک ۲۰ نفر رو به قتل رسنده......اوفففف کی میشه گیرش بیارم.......حتما پرسیدی چرا ی افسر ساده دنبال این قاتله....من ماموره fbiم
امید وارم که گیرش بیارن....امروز برم پیش ا.ت .......
.......................
ویو ا.ت:
^ا.ت....ا.تتتتت
+بل..هه(خوابآلود )
^بلندشو دختر....ساعت ۲:۳۰
+باشههه
^ من میرم پیشه خانم چوی(همسایشون)
+باشه
^برادرت هم میبرن...خواب نمونی
+باشهه
^خدافظ
ویو ساعت ۴:۳۰
+ایییی ....ساعت چنده(گوشی شو برداشت)
+اخخخ به سرم چقدر خوابیدم.....(゜ロ゜)
+بدم حموم .....ایییی کی حال داره....باید برم
خداااااااااااااااااااااااا
رفتم حموم ی ۲۰ مینی توی حموم بودم..... راستش بخوای فقط خوندمو قر دادم حموم نمی کنم(هممون مثل همیم( ゚∀゚)
امدم بیرون موهامو خشک کردم لباس پوشیدم به پوستم رسیدم گوشیمو نگاه کردم ساعت۵:۰۰بود .......پس فعلا وقت داشتم چند تا عکس گرفتم .از خونه امدم بیرون......
هدفون رو گذاشتم و اهنگ رو پلی کردم(هراهنگی میخوای تصور کن)
باهاش میخوندم اصلا حواسم به اطرافم نبود
که یهو به ی نفر خودم
+اخهههههه
_هی حواست کجاست
+تو خوردی به من
_چه پروعععع ....من خودن به تو تو خوردی به من....
+خدااااا.....باشه تو راست میگی
من معذرت میخوام
_نمیبخشم....چیکار میکنی ...هااا
+چه عوضییییی(فرزندم ببند در گاراج را🤐)
_چیگفتی هااااا
×چیشده
+عععع هیونگ.....این مرده خوده به من بعد من معذرت خواهی کردم گفتم نمی بخشم
×آقا لطفا بی خیال شید برید
_باشه....بعدا میبینمت خانم کوچولو
+واتتتت....این چی گفت
×نمنم.....ولش کن بریم.....من قهوه میخوام
+اره بریم
پرشه زمانی توی کافه
ی قهوی برای هیونگ بردنم
برای خودم هات شاگلت.....
+خوب هیونگ چه خبر
×سلامتی
+دیروز چیشد رفتی
×ی ماموریت داشتم انجام دادم
+اها
×ی چیزی بهت بگم
+بگوو
×......................
+چیییی
ا.ت ویو
باچیزی که بهم گفت دهنم باز موند .......
خ ب تا پارت بعد بای بایی👋🏼
لایک یادتون نره♡
#فیک
#فیکشن
#وانشات
#فیک_کوک
ویو هیونگ:
دیروز که با ا.ت به سمت کافه می رفتیم چون ووک زنگ زد گفت ردی از قاتل ستاره ی پیدا کردیم نشد باهاش به کافه برم....
ولی اون عوضی ....اون عوضی نزدیک ۲۰ نفر رو به قتل رسنده......اوفففف کی میشه گیرش بیارم.......حتما پرسیدی چرا ی افسر ساده دنبال این قاتله....من ماموره fbiم
امید وارم که گیرش بیارن....امروز برم پیش ا.ت .......
.......................
ویو ا.ت:
^ا.ت....ا.تتتتت
+بل..هه(خوابآلود )
^بلندشو دختر....ساعت ۲:۳۰
+باشههه
^ من میرم پیشه خانم چوی(همسایشون)
+باشه
^برادرت هم میبرن...خواب نمونی
+باشهه
^خدافظ
ویو ساعت ۴:۳۰
+ایییی ....ساعت چنده(گوشی شو برداشت)
+اخخخ به سرم چقدر خوابیدم.....(゜ロ゜)
+بدم حموم .....ایییی کی حال داره....باید برم
خداااااااااااااااااااااااا
رفتم حموم ی ۲۰ مینی توی حموم بودم..... راستش بخوای فقط خوندمو قر دادم حموم نمی کنم(هممون مثل همیم( ゚∀゚)
امدم بیرون موهامو خشک کردم لباس پوشیدم به پوستم رسیدم گوشیمو نگاه کردم ساعت۵:۰۰بود .......پس فعلا وقت داشتم چند تا عکس گرفتم .از خونه امدم بیرون......
هدفون رو گذاشتم و اهنگ رو پلی کردم(هراهنگی میخوای تصور کن)
باهاش میخوندم اصلا حواسم به اطرافم نبود
که یهو به ی نفر خودم
+اخهههههه
_هی حواست کجاست
+تو خوردی به من
_چه پروعععع ....من خودن به تو تو خوردی به من....
+خدااااا.....باشه تو راست میگی
من معذرت میخوام
_نمیبخشم....چیکار میکنی ...هااا
+چه عوضییییی(فرزندم ببند در گاراج را🤐)
_چیگفتی هااااا
×چیشده
+عععع هیونگ.....این مرده خوده به من بعد من معذرت خواهی کردم گفتم نمی بخشم
×آقا لطفا بی خیال شید برید
_باشه....بعدا میبینمت خانم کوچولو
+واتتتت....این چی گفت
×نمنم.....ولش کن بریم.....من قهوه میخوام
+اره بریم
پرشه زمانی توی کافه
ی قهوی برای هیونگ بردنم
برای خودم هات شاگلت.....
+خوب هیونگ چه خبر
×سلامتی
+دیروز چیشد رفتی
×ی ماموریت داشتم انجام دادم
+اها
×ی چیزی بهت بگم
+بگوو
×......................
+چیییی
ا.ت ویو
باچیزی که بهم گفت دهنم باز موند .......
خ ب تا پارت بعد بای بایی👋🏼
لایک یادتون نره♡
#فیک
#فیکشن
#وانشات
#فیک_کوک
۷.۲k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.