the backward harsh world پارت26
#the_backward_harsh_world #پارت26
لونا
خوب خوب بعداز سابیدن لبم توسط مسواک رفتم تو آشپزخونه یه چیزی کوفت کنم که چشام افتاد کف پام
کریس:چیه ادم ندیدی
من:واقعیتش چرا اما خر آشپز ندیده بودم که به لطف تو دیدم
یه لباس مدل خر پوشیده بود داشت آشپزی میکرد
کریس:هرهر مسخره اینو خواهزادم برام کادو خریده
من:اوه جدی چقدر کودک درونش فعال بوده جون من بگو واسه منم بخره
کریس:شاید اگه نمیمرد برایی توام میخرید
اوف چی گفتم خواهر زادش مرده
من:من متأسفم نمیخواستم
کریس:امروز روز تولدش بود بهش قول دادع بودم بپوشمش
من:چندسالش بود مرد
کریس:15سالش بود به خاطر من مرد
من:میگم زیر گاز خاموش کن بریم حرف بزنیم راجبش هوم
کریس:اوه نه نیازی نیس خوب بیا غذا آماده اس بعدم باید کارمون رو شروع کنیم
من:باشه..خودت میدونی
نشستم به خوردن غذا خدایشش دست پختش عالی بود منی که دخترم اینقدر خوب آشپزی نمیکنم
من:دست پختت عالیه
کریس:خوب بریم سرکارمون
چیش بی ادب بلد نیس یه ممنون یا مرسی بگه انتر وامونده لب تاپشو آورد
کریس:خوب این شخص اسم کیم دوهیونگ 60سالشه
من:اینارو میدونم یه چیزی که فک کنم بتونه بهمون کمک این خالکوبیه
کریس:چطور اونوقت مطمئنی
من:خوب معلوم نگاه کن اسمایی اول هرکدومشون یه جورایی تو این خالکوبی هست اگه ما اون کسی که این خالکوبی رو براشون زده پیدا کنیم میفهمیم چند نفر بودن آیا همین پنج تا بودن یانه
کریس:آفرین از هوشت خوشم اومد
خوب پس فردا میرم اداره سراغ این فرد میگردم
من:منم میشینم خونه شپش پرورش میدم یعنی چی آخه منم میام
کریس:باشه باش نزن منو حالا خوب بهتر بگیریم بخوابیم
من:موافقم بدجور خوابم میاد
لونا
خوب خوب بعداز سابیدن لبم توسط مسواک رفتم تو آشپزخونه یه چیزی کوفت کنم که چشام افتاد کف پام
کریس:چیه ادم ندیدی
من:واقعیتش چرا اما خر آشپز ندیده بودم که به لطف تو دیدم
یه لباس مدل خر پوشیده بود داشت آشپزی میکرد
کریس:هرهر مسخره اینو خواهزادم برام کادو خریده
من:اوه جدی چقدر کودک درونش فعال بوده جون من بگو واسه منم بخره
کریس:شاید اگه نمیمرد برایی توام میخرید
اوف چی گفتم خواهر زادش مرده
من:من متأسفم نمیخواستم
کریس:امروز روز تولدش بود بهش قول دادع بودم بپوشمش
من:چندسالش بود مرد
کریس:15سالش بود به خاطر من مرد
من:میگم زیر گاز خاموش کن بریم حرف بزنیم راجبش هوم
کریس:اوه نه نیازی نیس خوب بیا غذا آماده اس بعدم باید کارمون رو شروع کنیم
من:باشه..خودت میدونی
نشستم به خوردن غذا خدایشش دست پختش عالی بود منی که دخترم اینقدر خوب آشپزی نمیکنم
من:دست پختت عالیه
کریس:خوب بریم سرکارمون
چیش بی ادب بلد نیس یه ممنون یا مرسی بگه انتر وامونده لب تاپشو آورد
کریس:خوب این شخص اسم کیم دوهیونگ 60سالشه
من:اینارو میدونم یه چیزی که فک کنم بتونه بهمون کمک این خالکوبیه
کریس:چطور اونوقت مطمئنی
من:خوب معلوم نگاه کن اسمایی اول هرکدومشون یه جورایی تو این خالکوبی هست اگه ما اون کسی که این خالکوبی رو براشون زده پیدا کنیم میفهمیم چند نفر بودن آیا همین پنج تا بودن یانه
کریس:آفرین از هوشت خوشم اومد
خوب پس فردا میرم اداره سراغ این فرد میگردم
من:منم میشینم خونه شپش پرورش میدم یعنی چی آخه منم میام
کریس:باشه باش نزن منو حالا خوب بهتر بگیریم بخوابیم
من:موافقم بدجور خوابم میاد
۶.۸k
۲۰ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.