من و تو

من و تو
Part35

ویو ا. ت صب
صبح با بدبختی از بغل کوک درومدم خیلی دلم درد میکرد اومدم بلند شم که با درد شدیدی روبه رو شدم و دوباره افتادم رو تخت که دادم رفت هوا

ا. ت: ایییییی

کوک: چ.. چیشد

ا. ت: هیچی فقت بخاطر جنابعالی دیگه نمیتونم راه برم چرا چون دلم خیلی درد میکنه خو چی میشد خودتو کنترول میکردی

کوک: دیدم درد داره اروم بغلش کردمو دلشو ماساژ دادم  بهتری؟

ا. ت: اومممم اره

کوک: خوبه حالا بریم صبحانه

ا. ت: بریم بعد صبحانه کوک رفت بیرون و منم تو خونه موندم که یونا زنک زدو گفت بیا بریم بار منم غافل ازهمه چی رفتم بار باهاش

ویو شب خونه کوک
وقتی برگشتم ا. ت خونه نبود هزار بار به گوشیش زنگ زدم مگه جواب میداد بعد ی ساعت بلاخره ه اومد وقتی اومد مست بود و کلی کیس مارک روی بدنش بود خیلی عصبی شدمو......
دیدگاه ها (۰)

من وتو Part 36کوک ویورفتم سمتشو تا منو دید خودشو جمع کرد کوک...

من و تو Part37  از زبان ا. ت انداختم رو تختو روم خیمه زدو گف...

Part24(اخر)ا.ت ویو رفتم لباس پوشیدم داشتم ارایشمو کامل میکرد...

Part2۳ا.ت ویو از اون روز یک ماه  میگذشت و من وارد هشتومین  م...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط