داستان زن بی پروا عاقبت بدحجابی و شوخی با نامحرم

داستان زن بی پروا، عاقبت بدحجابی و شوخی با نامحرم.
یکی از علمای مشهد مقدس می‌گوید: « روزی در محضرمرحوم آیت الله حاج یونس اردبیلی بودم که جوانی وارد شد و گفت: مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگام دفن، کیف کوچکی که مقداری اسناد و چک و پول در آن بوده میان قبر افتاده است. آیا اجازه میفرمایید نبش قبر نموده و مدارک را بردارم؟
ایشان فرمود: همان قسمت از قبر را بشکافید و مدارک را بردارید. پس از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آن بزرگوار دیدم. آقا از ایشان سوال فرمود: آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید؟
جوان مضطرب و غمناک بود و پس از اصرار گفت: وقتی من قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه و باریکی دور گردن مادرم حلقه زده بود و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می‌زند .
چنان منظره وحشتناک بود که من وحشت کردم و قبر را پوشاندم.
آقا از آن جوان سوال کرد: آیا مادرت کار زشتی در روران زندگیش انجام می‌داد؟ گفت:من چیزی به خاطر ندارم. فقط او در ارتباط با نامحرم بی پروا بود و پوشش و حجاب را رعایت نمی‌کرد و از صحبت و شوخی و خنده با نامحرم باکی نداشت و چون پدرم از رفتار او ناراحت بود او را نفرین می‌کرد!»
دیدگاه ها (۴)

___هو اللطیف___. امام خمینی(ره) جمله‌ی ارزشمندی دارند و می‌گ...

.#من_حجاب_را_دوست_دارم

___هو الحلیم___.دختران و حجاباز مسائل مهمی که هر دختری در دو...

___هو الباسط___.تولستوی:مسبب ازدیاد طلاق در اروپا، تمدن فاسد...

🔥 زن آتشین!🔰 داستان شیخ رجبعلی خیاط ره و زن بی حجابفرزند شیخ...

بسم الله الرحمن الرحیمپاسخ قسمت دوم : پس حضرت فاطمه علیهاال...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط