تو ملک بودی و فردوس دلم جایت بود

تو مَلَک بودی و فردوسِ دلم جایت بود
سیبِ مغرورِ دلم خاکِ کفِ پایت بود

قلبِ من برده‌یِ فرعونِ دوچشمانت شد
نبضِ من شرطیِ آهنگِ قدم‌هایت بود

روزگاری‌که مرا عشقِ خودت می‌خواندی
باورِ بندگی‌ام آیه‌یِ لب‌هایت بود

آمدی زلزله در کشورِ جانم افتاد
عاملِ زلزله در رانشِ موهایت بود

اینک اما پس از آن عاشقیِ بی‌حاصل
خاطرم هست که با من همه دعوایت بود!

رفتی و دربه‌دری سهمِ شب و روزم شد
آخر ای جان! دل من بنده‌ و شیدایت بود

هرگز از لوحِ وجودم نرود یادت،
چون حلقه‌یِ وصل به بالا، قدِ رعنایت بود.
دیدگاه ها (۲)

هر جا که حرفت شدم همان دمگریه کردمخود را به یک گوشه کشاندمگر...

اگرخاموشم این شبها ،درون سینه غم دارم اگر دلگیــرم و تنهــا ...

بوی باران ، بوی نم ، یک کوچه ی تنها و منبغض سنگین، بوی غم، ی...

بغل کن بالشـت را بعد از این او برنمیـگرددبهار ِ مملو از گلهـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط