پاسی از شب گذشت ظاهرا در عالم ریا پدر را دید سراسیمه

پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین کجاست؟ اکنون او را دیدم. زنان اهل بیت که می کوشیدند شهادت پدران را از کودکان پنهان کنند، هرچه کردند نتوانستند او را ساکت کنند.

خبر را به یزید رساندند، او دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند تا ساکت شود. 😔 😢

سر مطهر و نورانی امام حسین (علیه السلام )را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل رقیه کوچک قرار دادند. پرسید: این چیست؟ من که غذا نخواستم !

گفتند: مگر پدرت را نمی خواستی؟ این سر پدر توست .

دخترک با دست های کوچک و لرزان خود سرپوش طبق را کنار زد، سر را که دید، رنگ از رویش پرید، وحشت زده و ناباورانه سر را برداشت و در آغوش کشید، بر پیشانی و لب های پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد:

✨ یَا اَبَتَاه! مَن ذَا الّذِی خَضَبَکَ بِدِمَائِکَ؟ یَا اَبَتَاه!
مَن ذَا الَّذِی قَطَعَ وَرِیدَکَ؟
مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ
پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ چه کسی رگ های گردنت را برید؟ چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.😭 😭

یا زهرا😭 😭 😭 😭 😭
#بخون #علی_علی #غدیر #محرم #فاطمیه
دیدگاه ها (۱)

🍃 دختر خردسال حسین(علیه السلام ) آن قدر شیرین زبانی کرد و با...

#امام_حسین_شب_سوم امشب در خدمت شما هستم با موضوع 👈 زیبایی ...

♻ ️در این هنگام حضرت زینب(سلام الله علیها ) سراسیمه از خواب ...

🌀 وقتی‌که عصر عاشورا، دشمنان برای غارت خیمه‌ها هجوم آورده‌ان...

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط