MyBabi

#My_Babi
#رمان_بیبی_من
#پارت5

خونه...
لکسی:میگما هیون من گشنمه
سو:ع مگ شتر غذا ذخیرع نمیکنه واس خدش؟
لکسی:هعی این ادم بشو نی
سو:دقیقا
لکسی:شفاالحق
سو:جمیعا
لکسی:آمین
سو:امین امین
لکسی:یارب العالمین😐💔
یورا:بصه دیه اهه دوتا گاو دس وردار نیصن

شه هیون:😐برم یچی درست کنم کوفت کنید(شبی هلی میگه😐😂)
.....
سر غذا:
لکسی:میگما اون کوچیکه کوک چنگنه ژضاب بید ناموصا(هعی
هانا:مین یونگی اوفف خیلی کیوت بود(بخله پیشی کیوت ارمی هاس😐😂
لیا:هوپی خیلی مهربونهههه(سانشاین ماس دیع
یورا:جین خیلی بامزه اس(رح رح
سو:منظورت جکاشه؟(😐😂
یورا:رح
سو:بعله بعله
گایانگ:تهیونگ و دیدین چه باحال میخندید(هعی خنده مستطیلی
شه هیون:چال گونه های نامی رو دیدین(هعپ
هسو:ژضابیت جیمینو دیدین(کور نبودن محض اطلاع بانو😐💔
(اعععع بصه پسرامو قورت دادین ندید پدیدا😂😔)

شه هیون:خب دیه غذاتونو بخورین فردا باید زود بریم
پسرا...جین:جیمی دیدی سو چجوری حق جیوو رو کزاش کف دستش واقعا من موندم تو چطور به اون داختر اعتماد کردی جیمین:هیونگ من واقعا نمیدونم اما سو واقعا دختر خوب و شجاعیه(من اع اون بهترم به نولا بیا بیا😔😂) شوگا:میگما چرا انقد اونا کیوت بودن جیمین:موافقم راستی من شماره عشونو اع دفتر مدرسه یافتم بگیرن نامی:از نظر قانونی این یه نوع جرمه که جیمین:هیونگ میخوای شمارع هیون و بگیری یا نع؟ نامی:اوکی بدع بدع ..........
سو:تازع داشت چشام گرم میشد که به گوشیم یه مسیج اومد دیدم یه شمارع ناشناسه
_سلام خوبی
_شما
_جواب سلام واجبه هاا
_عوک سلام خوب بودنمم به کسی مربوط نی
_یاااا فک کنم نشناختی من جیمینم دیه
_عاهااااان هوم خوبی جیمی؟
_رح خواستم بگم واسه امتحان فردا خوندی؟
_امتحاننننننننننن
_ارع یادت نبود امتحان فیزیک
_شعتتت من رفتم بحیییی

سو دخترااااااااا پشینن بدبخت شدیممممم آوارع شدیممممم(داد
همه اع اتاقاشون ریختن بیرون
سو:امتحان فیزیک فرداا نمیدونستیمممم
شه هیون خب فیزیک که مثل اب خوردنه من بطون یاد میدم
سو:واس تو که همش آب خوردنه
هیون:بحث نکنید بشینیم بخونیم

خب دخترا تا صب بیدار موندن اجتماعی خوندن😐😂شوخی بید فیزیک خوندن

لکسی:صب با چشای پف دار رفتیم سمت دانشگاه
پسرا با دیدنمون پقی زدن زیر خنده
جین:خنده شیشه پاک کنی... یاح یاح یاح چشاتونووو

یورا:سوکجین بصه تا صب فیزیک خوندیم اعصابمون خط خطیع
نامی:در حد معمول انسان نمیتونه اینهمه بیدار بمونه راه حلتون
سو:انرژی زا قهوه هعی بصه اقای لی اومد
امتحانو دادن و به خوبی خوشی تموم شد و رف
سو:داشتم میرفتم سرویس که جیوو و چنتا پسر جلومو گرفتن....
دیدگاه ها (۰)

#My_Babi#رمان_بیبی_من#پارت_6جیوو:هوم پس تو رو مح دس بلند میک...

#My_Babi#رمان_بیبی_من#پارت_7پسرا:سلامممممسو:سلام😐😂جین:خببببب...

#My_Babi#رمان_بیبی_من#پارت_4شه هیون:سو ببینا روز اول مدرسه د...

#My_Babi#رمان_بیبی_من#پارت_3 خب دخترا لباس ست پوشیدن و رفتن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط