حس شیرین عشق
حس شیرین عشق
Part:3
.....................................................
صبح ساعت ۷*
ویو آیلا
از تختم بلند شدم رفتم سرویس و کارای مربوطه رو کردم اومدم بیرون رفتم پایین دیدم هه جی هنوز پایین نیومده گفتم ۵دقیقه دیگه میرم بالا الان گناه داره بیدارش کنم
بعد امروز میخاستم برم سرکار چون خوب شده بودم صبحانه رو درست کردم و رفتم بالا تو اتاق هه جی رفتم و گفتم
آیلا:ههه جیییییی بلنددد شووووو ساااعتتتت ده صبحههههه دیرررر کردییییییی*داد*
هه جی:یا علی یا پیغمبر خدایااا جنگ شده کی مرده من تو جهنمم؟؟
آیلا:نه دیوونه بلنددشو باید بریم سر کار*خنده*
هه جی:خفه شوو پدصگ
آیلا:هه جی*توی**
هه جی:آیلا جونم یکم یواش تر بخدا جلو دهنتو بگیر هیچی بهت نگم خواهر نداشتمم..
آیلا:ساکت بیا صبحانه
هه جی:چشم سرورم*لحن مسخره*
آیلا:نگا دمپایی داره میاداا
هه جی:غلط خوردمممم*گریه الکی*
آیلا:آفرین بیا پایین*خنده*
《توی کافه》
هه جی:آیلاا رئیس اومد
آیلا:باشه
هه جی:وای اون که بغل دستشه چقد کراشه حاجی
آیلا:آخه سگ رو اون کراش میزنه پدصگ که تو میزنی
ویو آیلا
که دیدم یکی پیش گوشم گفت
تهیونگ:که صگ رو من کراش نمیزنه نه؟*باصدای بم*
آیلا:آره*خونسرد*
جونگکوک:ته ته اولین باره ی دختر داره میرینه بهت قبلا تو میریدی واسشون*خنده*
تهیونگ رو به هه جی کرد و گفت
تهیونگ:اسمت؟
هه جی:هه..جی
تهیونگ:هه جی از این به بعد تو دوست دخترمی
هه جی:چی؟مگه سر جنگه؟فک نکن چونگفتم کراشی باهات رل بزنم من حتی تورو نمیشناسم یا اصلا تورو دوست ندارم میفهمی؟*عصبی*
آیلا:هه جی مهم نی ولش
هه جی:یعنی چی مهم نیست اون داره الکی واسه خودش حرف میزنه وراج*عصبی*
تهیونگ:حواست به حرفات باشه*داد*
هه جی:برو بابا تو مگه کی؟*داد*
جونگکوک:بسه تهیونگ توهم زیاده روی کردی فعلا برو اونجا بشین توهم هه جی برو تو لاته درست کن بیار
هه جی:چشم
آیلا:رئیس میشه هه جی نیاره چون دوباره اینجا دعوا بپا میشه*بی حوصله*
جونگکوک:اوکی
ویو آیلا
قهوه رو درست کردم و داشتم میبردم رفتم اونجا خاستم قهوه رو بزارم رو میز که دیدم یکی گفت
پسره:جوون چه جیگری
آیلا:با منی؟
پسره:وای صدات خیلی برای...
ویو آیلا
وقتی داشت حرف میزد رفتم جلو که دیدم اینو گفت عصبی شدم بهش ی سیلی زدم و بعدش پاهامو اوردم بالا زدم وسط پاهاش و گفتم
آیلا:جوجه سنت ب این گوه خوریا نمیاد*پوزخند*
پسره:کیرم تو دهنت
آیلا:منظورت اون ۳ سانتیه؟*خنده*
پسره:مادرتو.....
آیلا:عزیزم من آینه نیستما*خنده*
که دیدم پسره رو بردن بیرون
ویو جونگکوک
پارت بعد رو فردا میزارم الان این پارت خیلی زیاد شده
لایک فراموش نشه گلم
Part:3
.....................................................
صبح ساعت ۷*
ویو آیلا
از تختم بلند شدم رفتم سرویس و کارای مربوطه رو کردم اومدم بیرون رفتم پایین دیدم هه جی هنوز پایین نیومده گفتم ۵دقیقه دیگه میرم بالا الان گناه داره بیدارش کنم
بعد امروز میخاستم برم سرکار چون خوب شده بودم صبحانه رو درست کردم و رفتم بالا تو اتاق هه جی رفتم و گفتم
آیلا:ههه جیییییی بلنددد شووووو ساااعتتتت ده صبحههههه دیرررر کردییییییی*داد*
هه جی:یا علی یا پیغمبر خدایااا جنگ شده کی مرده من تو جهنمم؟؟
آیلا:نه دیوونه بلنددشو باید بریم سر کار*خنده*
هه جی:خفه شوو پدصگ
آیلا:هه جی*توی**
هه جی:آیلا جونم یکم یواش تر بخدا جلو دهنتو بگیر هیچی بهت نگم خواهر نداشتمم..
آیلا:ساکت بیا صبحانه
هه جی:چشم سرورم*لحن مسخره*
آیلا:نگا دمپایی داره میاداا
هه جی:غلط خوردمممم*گریه الکی*
آیلا:آفرین بیا پایین*خنده*
《توی کافه》
هه جی:آیلاا رئیس اومد
آیلا:باشه
هه جی:وای اون که بغل دستشه چقد کراشه حاجی
آیلا:آخه سگ رو اون کراش میزنه پدصگ که تو میزنی
ویو آیلا
که دیدم یکی پیش گوشم گفت
تهیونگ:که صگ رو من کراش نمیزنه نه؟*باصدای بم*
آیلا:آره*خونسرد*
جونگکوک:ته ته اولین باره ی دختر داره میرینه بهت قبلا تو میریدی واسشون*خنده*
تهیونگ رو به هه جی کرد و گفت
تهیونگ:اسمت؟
هه جی:هه..جی
تهیونگ:هه جی از این به بعد تو دوست دخترمی
هه جی:چی؟مگه سر جنگه؟فک نکن چونگفتم کراشی باهات رل بزنم من حتی تورو نمیشناسم یا اصلا تورو دوست ندارم میفهمی؟*عصبی*
آیلا:هه جی مهم نی ولش
هه جی:یعنی چی مهم نیست اون داره الکی واسه خودش حرف میزنه وراج*عصبی*
تهیونگ:حواست به حرفات باشه*داد*
هه جی:برو بابا تو مگه کی؟*داد*
جونگکوک:بسه تهیونگ توهم زیاده روی کردی فعلا برو اونجا بشین توهم هه جی برو تو لاته درست کن بیار
هه جی:چشم
آیلا:رئیس میشه هه جی نیاره چون دوباره اینجا دعوا بپا میشه*بی حوصله*
جونگکوک:اوکی
ویو آیلا
قهوه رو درست کردم و داشتم میبردم رفتم اونجا خاستم قهوه رو بزارم رو میز که دیدم یکی گفت
پسره:جوون چه جیگری
آیلا:با منی؟
پسره:وای صدات خیلی برای...
ویو آیلا
وقتی داشت حرف میزد رفتم جلو که دیدم اینو گفت عصبی شدم بهش ی سیلی زدم و بعدش پاهامو اوردم بالا زدم وسط پاهاش و گفتم
آیلا:جوجه سنت ب این گوه خوریا نمیاد*پوزخند*
پسره:کیرم تو دهنت
آیلا:منظورت اون ۳ سانتیه؟*خنده*
پسره:مادرتو.....
آیلا:عزیزم من آینه نیستما*خنده*
که دیدم پسره رو بردن بیرون
ویو جونگکوک
پارت بعد رو فردا میزارم الان این پارت خیلی زیاد شده
لایک فراموش نشه گلم
۸.۰k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.