رماندنیای ناعادلانه

رمان:دنیای ناعادلانه
پارت:2
(خونه)
یجی:خاله من اومدم..
یوری:سلام عزیزم..خوش اومدی..
یجی:ممنون..
یوری:خب..چطوری؟
یجی:خوبم ممنون..
یوری:یجی..امروز ی اقایی اومد اینجا..برات بسته اورد..
یجی:اما من که چیزی سفارش ندادم..
یوری:نمیدونم..ولی هر کی بود خیلی دوست داشت بسته رو بدم بهت..تاکید کرد بازش نکنم..
یجی:باشه..*بسته رو برمیداره*
یوری:*نگاه میکنه*
یجی:*بسته رو باز نمیکنه*
یوری:چیه..باز کن دیگه..
یجی:طرف تاکید کرده نبینید،پس جلوی شما باز نمیکنم
یوری:چیکارت کنم..مثل ننتی..*میره*

یجی:نه این که بهت اعتماد نداشته باشم،ولی میرم اتاقم
یوری:بچه پرو..

رفتم توی اتاقم،بسته رو باز میکنم،تمام عکس هایی بود که با بابام گرفتم،اشکام رو نتونستم نگه دارم..گریه کردم..بینشون عکس هام با مامانم بود،این باعث میشد حالم بد تر بشه..

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۴)

1:ببین من خودم زیاد اهمیت به کاور نمیدم،راستش کاور اونجور بر...

رمان:دنیای ناعادلانهپارت: 3یجی: هی صبر کن.. نگهبان:بله خانم؟...

gucci’s royalty🍷🎀

رمان:دنیای ناعادلانهپارت:1یجی: زمستونه،روز برف و خوش گذرونی ...

پارت ۱۰آلیا. خب عکس ها آماده شددینا. اوکی بده به من اوم خیلی...

هنتای :: موری ♡ فوکوزاوا HENTAI :: MURI ♡ FUKUZA(درخواستی)*...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط