ادامه داستان ابراهیم خلیل الله
ادامه داستان ابراهیم ع
بهر حال کاهنان و شمن های شهر ، ابراهیم ع رو به شکستن بتها محکوم کردند و قرار شد او رو بسوزونند . اون هم نه با یک آتش معمولی کوچک . با یک آتش خیلی بزرگ که نمیشد تا چند ده متری نزدیکش شد برای همین منجنیق آوردند برای پرتاب کردن ابراهیم ع به آتش.
آتشی که از کوهی هیزم افروخته شد. همه مردم هیزم کش این آتش کفر بودند . همه شرکت داشتند. حتی پیرزنی قدکمان و خمیده هم یک مقدار هیزم گرفت دستش و ریخت روی کوه هیزم .
جریان کفر این طور سازماندهی شده کار میکنه که پیر و جوان رو همراه میکنه . ظاهرش دلربا و جذابه . هر چیز جالبی لزوما خوب و خیر نیست. شر ، خیلی سر و صدا و جلوه گری و زرق و برق داره.
آتش مهیا شد و ابراهیم ع رو با منجنیق به طرف آتش پرتاب کردند. بین راه جبرئیل ع کم آورد و به حضرت حق تعالی عرض کرد کار از کار گذشت و آیا میخواهی ابراهیم ع بسوزه در آتش ؟؟
فورا نزد ابراهیم ع در بین زمین و آسمان رسید و پرسید : حاجتی داری ؟؟
ابراهیم ع عبد خدا و بنده مخلص خداست. خم به ابرو نیاورده بود. فرمود : حاجت آری ولی به تو نه .
ابراهیم ع در آتش افتاد و جمعیت رفتند دیدند آتش بر ابراهیم ع گلستان شده .
قرآن میفرماد بردا و سلاما .
یعنی آتش سرد شد واقعا بطوری که ابراهیم ع سرما رو حس کرد و خدا امر کرد هم سرد باشه هم سلامت .
برای همین معجزه آوازه ابراهیم ع در جهان آن روزگار پیچید . نمرود هم دیگه جرأت نداشت با او دربیفته . متوجه شد خدای ابراهیم ع خیلی قدرتمنده . در دنیای باستان هر کس غالب میشد بر قومی یا بر شخصی ، باور بر این بود که خدای او از خدای شخص یا قوم مغلوب قدرتمندتره و برای همین رسما مقهور فکری و عقیدتی میشدند .
با این حال ابراهیم ع به کوچ احتمالا اجباری تن داد و به کنعان رفت با همسرش سارا .
ابراهیم ع در این امتحان به مقام خلت رسید. خلیل الله شد. نبی و رسول هم بود و بعد از ماجرای آتش ، دوست خدا شد . در آزمون ذبح اسماعیل ع به مقام امامت رسید .
ادامه دارد ان شاءالله
#انبیا
#حضرت_ابراهیم ع
#آتش
#تاریخ
#قرآن
بهر حال کاهنان و شمن های شهر ، ابراهیم ع رو به شکستن بتها محکوم کردند و قرار شد او رو بسوزونند . اون هم نه با یک آتش معمولی کوچک . با یک آتش خیلی بزرگ که نمیشد تا چند ده متری نزدیکش شد برای همین منجنیق آوردند برای پرتاب کردن ابراهیم ع به آتش.
آتشی که از کوهی هیزم افروخته شد. همه مردم هیزم کش این آتش کفر بودند . همه شرکت داشتند. حتی پیرزنی قدکمان و خمیده هم یک مقدار هیزم گرفت دستش و ریخت روی کوه هیزم .
جریان کفر این طور سازماندهی شده کار میکنه که پیر و جوان رو همراه میکنه . ظاهرش دلربا و جذابه . هر چیز جالبی لزوما خوب و خیر نیست. شر ، خیلی سر و صدا و جلوه گری و زرق و برق داره.
آتش مهیا شد و ابراهیم ع رو با منجنیق به طرف آتش پرتاب کردند. بین راه جبرئیل ع کم آورد و به حضرت حق تعالی عرض کرد کار از کار گذشت و آیا میخواهی ابراهیم ع بسوزه در آتش ؟؟
فورا نزد ابراهیم ع در بین زمین و آسمان رسید و پرسید : حاجتی داری ؟؟
ابراهیم ع عبد خدا و بنده مخلص خداست. خم به ابرو نیاورده بود. فرمود : حاجت آری ولی به تو نه .
ابراهیم ع در آتش افتاد و جمعیت رفتند دیدند آتش بر ابراهیم ع گلستان شده .
قرآن میفرماد بردا و سلاما .
یعنی آتش سرد شد واقعا بطوری که ابراهیم ع سرما رو حس کرد و خدا امر کرد هم سرد باشه هم سلامت .
برای همین معجزه آوازه ابراهیم ع در جهان آن روزگار پیچید . نمرود هم دیگه جرأت نداشت با او دربیفته . متوجه شد خدای ابراهیم ع خیلی قدرتمنده . در دنیای باستان هر کس غالب میشد بر قومی یا بر شخصی ، باور بر این بود که خدای او از خدای شخص یا قوم مغلوب قدرتمندتره و برای همین رسما مقهور فکری و عقیدتی میشدند .
با این حال ابراهیم ع به کوچ احتمالا اجباری تن داد و به کنعان رفت با همسرش سارا .
ابراهیم ع در این امتحان به مقام خلت رسید. خلیل الله شد. نبی و رسول هم بود و بعد از ماجرای آتش ، دوست خدا شد . در آزمون ذبح اسماعیل ع به مقام امامت رسید .
ادامه دارد ان شاءالله
#انبیا
#حضرت_ابراهیم ع
#آتش
#تاریخ
#قرآن
۲.۴k
۲۹ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.