برگردم به روزهایی که از راه می رسیدم و قبل از دراوردن لبا
برگردم به روزهایی که از راه می رسیدم و قبل از دراوردن لباس مدرسه می پرسیدم ناهار چی داریم؟
برگردم به روزهایی که پخش شدن کارتون دلخواهم چشمامو برق مینداخت
برگردم به شبهایی که برای خوندن یک کتاب بیدار می موندم وباصدای مادرم که چرا نخوابیدی از جا می پریدم
به روزهایی که ظهرهای زمستون با صدای کتری روی چراغ می خوابیدم
به روزگاری برگردم که دلها واقعا خوش بود صمیمیت و مرام بود محبت بود برگردم به همون روزها
برگردم به روزهایی که پخش شدن کارتون دلخواهم چشمامو برق مینداخت
برگردم به شبهایی که برای خوندن یک کتاب بیدار می موندم وباصدای مادرم که چرا نخوابیدی از جا می پریدم
به روزهایی که ظهرهای زمستون با صدای کتری روی چراغ می خوابیدم
به روزگاری برگردم که دلها واقعا خوش بود صمیمیت و مرام بود محبت بود برگردم به همون روزها
۳۶۷
۱۲ مرداد ۱۴۰۰