برای تو مینویسم

برای تو می‌نویسم
که عزیزتر از جان شدی و
لازم‌تر از نفس؛
عزیزِ دور
عزیزِ دست نیافته
عزیزِ بوسیدنی
عزیز قلبم
برای تو می‌نویسم که خواستم تو را در آغوش بکشم؛
ولی دستانم کوتاه بود،
برای تو می‌نویسم که بوسیدنت آرزو بود،
برای تو می‌نویسم که یک جهانی،
می‌نویسم برای تمامِ روزهایی که قرار است نباشم...
باشد که بدانی و
بدانند که تو را دوست می‌داشتم؛
بسیار،
بسیار...

✍🏻 #ستایش‌قاسمی

‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌✾♥️✾
دیدگاه ها (۳)

برگردم به روزهایی که از راه می رسیدم و قبل از دراوردن لباس م...

تقدیم همراهان عزیز

شیطنت‌های منِ دیوانه را جدی نگیرپشت این لبخندها سی سال غم دا...

دلم گرفتهدلم عجيب گرفته استو هيچ چيزنه اين دقايق خوشبو ، که ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

✨🌸 ویژه استوری تبریک ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و روز زن و ما...

نسیمی سرد پرد هارا تکان میداد.روشنی داخل اتاق وجود نداشت بجز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط