پارت ⁸ قهوه تلخ
یدفعه در عمارت باز شد،افسار اسبمو سفت چسبیدمو و رفتیم توی حیاط،تا رفتم در سفت به هم کوبید و بست.
ترس برم داشت،اسبم رام کرد رفت توی تویلش منم رفتم سمت پذیرایی یا همون داخل عمارت،کسی نبود،از پله های شیشه ای بالا رفتم،در اتاق مامان بابام رفتم،در نیمه باز بود،صداشونو شنیدم
علامت مامان ا.ت،م.ا،بابای ا.ت،ب.ا
م.ا:اون دوباره اومده
ب.ا:همون هیولای قهوه ای
م.ا:نباید بذاریم نزدیک ا.ت بشه
وگرنه بهش اسیب میرسونه
ب.ا:آره اما الان نباید بهش چیزی بگیم،چون اون هیولای ناشناخته از ۱۰۰ ها ساله پیش وجود داشته اما دیده نشده،فقط ساله ۱۰۷۹ یه بار دیده شده،اما الان دوباره پیداش شده،اونم دختر ماجراجویی هس ممکنه بره دنبالش
ا.ت ویو
یعنی اونی ک من دیدم همین موجوده؟؟؟
در عمارت زده شد،اجوما رفت درو باز کرد،کوک اومد بالا،منو که دید سریع در رفت رفت بیرون،منم دنبالش رفتم
اما شاهد این شدم ک کوک به اون هیولا تبدیل شد.
من...من عاشق یک هیولا شدم؟؟من عاشق کوک شده بودم،اما اون همون هیولای وحشتناک چن هزار سالس.کوک تا منو دید به حالت اولش برگشت و اومد بغلم کرد،نمیدونستم خوشحال باشم که عشقم بغلم کرده یا نارحت چون یه هیولاعه
ترس برم داشت،اسبم رام کرد رفت توی تویلش منم رفتم سمت پذیرایی یا همون داخل عمارت،کسی نبود،از پله های شیشه ای بالا رفتم،در اتاق مامان بابام رفتم،در نیمه باز بود،صداشونو شنیدم
علامت مامان ا.ت،م.ا،بابای ا.ت،ب.ا
م.ا:اون دوباره اومده
ب.ا:همون هیولای قهوه ای
م.ا:نباید بذاریم نزدیک ا.ت بشه
وگرنه بهش اسیب میرسونه
ب.ا:آره اما الان نباید بهش چیزی بگیم،چون اون هیولای ناشناخته از ۱۰۰ ها ساله پیش وجود داشته اما دیده نشده،فقط ساله ۱۰۷۹ یه بار دیده شده،اما الان دوباره پیداش شده،اونم دختر ماجراجویی هس ممکنه بره دنبالش
ا.ت ویو
یعنی اونی ک من دیدم همین موجوده؟؟؟
در عمارت زده شد،اجوما رفت درو باز کرد،کوک اومد بالا،منو که دید سریع در رفت رفت بیرون،منم دنبالش رفتم
اما شاهد این شدم ک کوک به اون هیولا تبدیل شد.
من...من عاشق یک هیولا شدم؟؟من عاشق کوک شده بودم،اما اون همون هیولای وحشتناک چن هزار سالس.کوک تا منو دید به حالت اولش برگشت و اومد بغلم کرد،نمیدونستم خوشحال باشم که عشقم بغلم کرده یا نارحت چون یه هیولاعه
۸.۹k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.