پارت ⁷ قهوه تلخ
-تو نیاز داری به استراحت
،بخواب
بعد از اینکه رفت بیرون پاشدم و رفتم سمت اون در،اومدم بیرون و با تمام توانم میدوییدم،نمیدونستم کجام و کجا باید برم،چیکار کنم،اما فقط از اون کلبه لعنتی دور میشدم،رسیدم به یه رود خونه،یه قایق شکسته بود اما میشد باهاش ب اونور رود خونه برم،پس رفتم توی قایق و به اون سمت حرکت کردم،قایق پر اب شد و منم خیس شدم اما ارزششو داشت، چون رسیده بودم به اونور رود خونه
چند تا چراغ دیده میشد اما خیلی دور بودن،منم نای رفتن نداشتم،خسته و گرسنه بودم و خیس شده بودم...بوته ها تکون میخوردن،از ترس نمیتونستم جم بخورم،یدفعه از پشت اون بوته بزرگ...
اسبم درومدددد،از خوشحالی گریم گرف،سوارش شدمو حرکت کردیم به اون چراغا
«پرش زمانی»
وقتی رسیدیم عمارتمون از دور معلوم بود،اما درش بسته بود و نگهبانا هم رفته بودن،یعنی چه خبره
افسار اسب رو گرفتم و ازش پایین اومدم همینطوری اسبمم باهام میومد و افسارش توی دستام بود..سمت در عمارت حرکت کردم
+آهااای،کسی اینجا نیستتتت(داد)
که یدفعه...
بچه ها گوشیم ۵ درصده شارژش ک کردم دوباره میام با پارت طولانی
،بخواب
بعد از اینکه رفت بیرون پاشدم و رفتم سمت اون در،اومدم بیرون و با تمام توانم میدوییدم،نمیدونستم کجام و کجا باید برم،چیکار کنم،اما فقط از اون کلبه لعنتی دور میشدم،رسیدم به یه رود خونه،یه قایق شکسته بود اما میشد باهاش ب اونور رود خونه برم،پس رفتم توی قایق و به اون سمت حرکت کردم،قایق پر اب شد و منم خیس شدم اما ارزششو داشت، چون رسیده بودم به اونور رود خونه
چند تا چراغ دیده میشد اما خیلی دور بودن،منم نای رفتن نداشتم،خسته و گرسنه بودم و خیس شده بودم...بوته ها تکون میخوردن،از ترس نمیتونستم جم بخورم،یدفعه از پشت اون بوته بزرگ...
اسبم درومدددد،از خوشحالی گریم گرف،سوارش شدمو حرکت کردیم به اون چراغا
«پرش زمانی»
وقتی رسیدیم عمارتمون از دور معلوم بود،اما درش بسته بود و نگهبانا هم رفته بودن،یعنی چه خبره
افسار اسب رو گرفتم و ازش پایین اومدم همینطوری اسبمم باهام میومد و افسارش توی دستام بود..سمت در عمارت حرکت کردم
+آهااای،کسی اینجا نیستتتت(داد)
که یدفعه...
بچه ها گوشیم ۵ درصده شارژش ک کردم دوباره میام با پارت طولانی
۵.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.