رمان 💜❤
رمان 💜❤
نام: رمان فراموشی
پارت: 1💜🫶🏻
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو ات:
سلام من ات هستم
18سالمه
من دانش اموز انتقالی به مدرسه ی» ~» ٪*٪
هستم و امروز اولین روزه که داخل این مدرسه هستم
ویو ات: وارد مدرسه شدم که یکی از دوستام که ۲ ماه قبل از مدرسه قبلیم به اینجا اومده بود را دیدم
ات: ت.. تهیونگ
ته: سلام ات
(بغل دوستانه )
ویو ته.: از اینکه ات را بعد دو ماه می بینم واقعا خوشحالم
(رفتیم سر کلاس)
استاد من را به بچه ها معرفی کرد
وگفت که پیش اقای جونگ کوک بشینم
ویو ات: وقتی استاد اینو بهم گفت همه ی بچه ها ترسیدن
برای ادامه ی داستان
۴لایک💜💙
3کامنت🫂🤍
نام: رمان فراموشی
پارت: 1💜🫶🏻
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویو ات:
سلام من ات هستم
18سالمه
من دانش اموز انتقالی به مدرسه ی» ~» ٪*٪
هستم و امروز اولین روزه که داخل این مدرسه هستم
ویو ات: وارد مدرسه شدم که یکی از دوستام که ۲ ماه قبل از مدرسه قبلیم به اینجا اومده بود را دیدم
ات: ت.. تهیونگ
ته: سلام ات
(بغل دوستانه )
ویو ته.: از اینکه ات را بعد دو ماه می بینم واقعا خوشحالم
(رفتیم سر کلاس)
استاد من را به بچه ها معرفی کرد
وگفت که پیش اقای جونگ کوک بشینم
ویو ات: وقتی استاد اینو بهم گفت همه ی بچه ها ترسیدن
برای ادامه ی داستان
۴لایک💜💙
3کامنت🫂🤍
۴.۱k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.