آن یار که چشمان نجیبی دارد

آن یار که چشمان نجیبی دارد
در هر نگهش حال عجیبی دارد
برده دل تنها و پریشان مرا
جانانه به آتش زده او جان مرا
یک مشت ستاره سر گیسویش هست
مهتاب تماشاگر ابرویش هست
با هر قدمش لرزه به جانم انداخت
صد بار فرو ریخت و مرا از نو ساخت
عجب دلبر شیدایی عجب معشوق زیبایی
چه احساسی چه رویایی
ای وای دلم رفت، وای دلم رفت
من حالی به حالی شم و دلداده تر از پیشم و
دیوانه تر از خویشم و ای وای دلم رفت
وای دلم رفت …

تو شهد شراب شب شیراز منی
بی بال و پرم تو بال پرواز منی
یک بار بیا با منه شیدا سر کن
یک بار تو یک بار مرا باور کن
نگذار که در حسرت رویت باشم
راضی نشو که در آرزویت باشم
لبخند بزن فاصله را جبران کن
یک بوسه از این عشق مرا مهمان کن
عجب دلبر شیدایی عجب معشوق زیبایی
چه احساسی چه رویایی
ای وای دلم رفت، وای دلم رفت
من حالی به حالی شم و دلداده تر از پیشم و
دیوانه تر از خویشم و ای وای دلم رفت
وای دلم رفت
دیدگاه ها (۳)

بعضی وقتا که ازت ناراحت میشم یا عصبانیبهت میگم برو به زندگیت...

عاشقانه هایم را جدی بگیرتک تک کلمات، از عمق دلم پر گرفتهآنجا...

یه روز میگی پول میخوامیه روز میگی کوفت میخوامیه روز اسکی با ...

فرشته ها وجود دارناما بعضی وقتا چون بال ندارن ما بهشون می گی...

زندگی با خنده ( نجات جیمین)ویو نگار تمام افرادم رو جمع کردم ...

ازدواج از روی اجبار۲ پارت ۱۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط