تو و تودوروکی قسمت ۵

تو یه کوچولو سرخ شدی و خیلی خوشحال بودی و اینکه این اولین باره که یکی کاری مثل این باست انجام داده
خواستی بری که ازش تشکر کنی از اتاقت رفتی بیرون در اتاق تودوروکی رو زدی ولی کسی اونجا نبود
کیریشیما : دنبال تودوروکی
گفتی : اره کجاست
کیریشیما : اون از شب رفته پیش خونوادش و یه هفته نمیاد
گفتی : باشه ممنون
رفتی اتاقت یه کم ناراحت بودی با خودت
گفتی : من حتا شمارش رو هم ندارم ( اخهههه😢)
بعد یه پیام امد گوشیت رو برداشتی دیدی که
نوشته سلام ....... منم تودوروکی معذرت میخوام تا یه هفته نیستم
تو خر ذوق شدی و شمارش رو سریع تو گوشیت سیو کردی این قدر خر ذوق شده بودی که از چشمات برق میزد
در زدن
گفتی : بله
اوراراکا : سلام .....‌ بیا صبحونه امادس
گفتی : باشه امدم
دیگه لباست رو پوشیدی و رفتی
صبحونه رو خوردی و به کامیناری مانگا رو دادی
میدریا : سلام ...... خوبی ؟
گفتی : اره خوبم ممنون که پرسیدی
میدریا : خب حالا بزار ببینم تو قدرتت ور ور ور ور
پس یعنی ور ور ور و اگه ور ور ور
گفتی : میدریا بسه ترو خدا
میدریا : باشه ببخشید اخه تازه واردی برا همون
گفتی : باشه هر چی بخوای میگم ولی یه کم کمتر ور ور کن
میدریا : چشم ( چشماش برق زد 😅)
خب اینم از این پارت بچه ها شاید من از خرداد به بعد نتونم باشم هم باید باسه امتحان بخونم هم برا تیزهوشان اخه من خیلیییی تیزهوشم 😂😂😂
نگا نکنید بزور بازو با یمیر یمیر کردن و هزار بار باکوگو گفتن بزور خیلی خوب میشم
ولی از ۱ تیر فعالیتم بهتر میشه قول میدم
فعلا بای 👋