پارت

پارت ۱

ویوهایجین
سلام من هایجین خستم و ۱۵سالمه و توی خانواده ثروتمندی زندگی میکنم پدرم مافیاست و من خیلی میترسم یه نکنه یه وقتا بلایی سرش بیاد خب فکر بد و بیخیال بلند شدم و کارام و کردم و آماده شدم و رفتم صبحانه خوردم و به سمت مدرسه حرکت کردم

پدر هایجین:باید خیلی مراقب باشیم
مادرهایجین:ولی اگر اتفاقی برامون بیوفته هایجین چیمیشه
پدرهایجین:فکر بد نکن دیگه
داشتن حرف میزدن که یکی از بادیگارد ها با عجله اومد
بادیگارد:قربان قربان حمله کردن
پدرهایجین:چییییی
که یدفعه کلی آدم ریخت توی خونه و همه رو می‌کشتند و به کسی رحم نمیکردن اونا دور تا دور خونه چه از بیرون و چه از داخل کلی بنزین ریختن وقتی همه رو کشتن دشمن بزرگ پدرهایجین دست و پای مادر و پدر هایجین و بست و شروع به حرف زدن کرد
هوانگ:خب خب پارک دیگه کارت تمومه
پدرهایجین :ای عوضی دلیل این کارا چیه
هوانگ:یعنی نمیدونی هان
پدر هایجین:تو این دشمنی و شروع کردی لطفا بس کن
هوانگ:من بی دلیل شروع نکردم خانوادم بدون اینکه به من چیزی بگن و باهام مشورت کنن گذاشتن تو با خواهرم ازدواج کنی و حتی تو چیزی به من نگفتی
مادرهایجین:برادر بس کن بخاطر این داری مارو میکشی
هوانگ:اوه اره راستی هایجین کجاست
مادرهایجین:تروخدا به اون کاری نداشته باش(گریه)
هوانگ:حتما البته قول نمیدم
پدرهایجین:بیا مثل قدیما بشیم هان دیگه بسه خواهش میکنم بس کن هایجین الان از مدرسه برمیگرده
هوانگ:پس قبل از اینکه برگرده خودم و شما رو از بین میبرم
مادرهایجین:نه نه نهههه خواهش میکنم(گریه)
هوانگ :دیگه دیر شده
و فندک و انداخت طولی نکشید که خونه آتیش گرفت و همه رو در هم گرفت
...............
دیدگاه ها (۱)

پارت ۲...:الو پلیسجونگکوک:بله بفرمایید...:تروخدا کمک کنید یه...

انقدر دلم میخواد بدونم کیه که هی گزارش میکنه اصن حالا که همش...

فیک جدیداین و یکی از شماها پیشنهاد داده و من به صورت تکپارتی...

فردا تولده تهیونگه به مناسبت تولدش فیک و از امشب شروع میکنم ...

p³_ واقعا که ذره ای ادب توی تو شکل نگرفته؟! با بزرگترت درست ...

سه پارتی از هان: (وقتی عضو نهمی دعواتون میشه و توی کنسرت مجب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط