شرابِ تلخ بیاور که وقتِ شیدایی ست
شرابِ تلخ بیاور که وقتِ شیدایی ست
که آنچه در سرِ من نیست بیمِ رسوایی ست
چه غم که خَلق به حُسنِ تو عیب می گیرند؟
همیشه زخمِ زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سَرَت بِشتاب که آبشارم وُ افتادنم تماشایی ست
شباهت من و تو هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترکِ عشق وُ عقل تنهایی ست
کنون اگر چه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پَر زدن مرغ های دریایی ست
#فاضل_نظری
که آنچه در سرِ من نیست بیمِ رسوایی ست
چه غم که خَلق به حُسنِ تو عیب می گیرند؟
همیشه زخمِ زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سَرَت بِشتاب که آبشارم وُ افتادنم تماشایی ست
شباهت من و تو هر چه بود ثابت کرد
که فصل مشترکِ عشق وُ عقل تنهایی ست
کنون اگر چه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پَر زدن مرغ های دریایی ست
#فاضل_نظری
۹۵۸
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.