فلاش بک به ساعت جونگ کوک با دوچره سمت خونه تهیونگ م

فلاش بک به ساعت 11:30،جونگ کوک با دوچره سمت خونه تهیونگ میرفت و تهیونگ عم جلوی در دستکش های چرمی و مشکی اش را میپوشید تا وقتی از برج بالا میروند دست هایش زخم نشود،جونگ کوک رسید و جلوی تهیونگ ایستاد،جونگ کوک"برسونمت!'تهیونگ که به لاس زدن های دوستش عادت کرده بود گفت"دوچرخه را بزار همینجا،من دوچرخه ام خراب شده پس پیاده میریم برج" جونگ کوک اخم مصنوعی کرد و از دوچرخه پیاده شد"باز تو دوچرخه ات را کبوندی به در و دیوار؟"هم زمان دوچرخه را داخل حیاط خونه تهیونگ میبرد،تهیونگ همینطور که دستکش را کامل میپوشید جواب داد"این بار به در و دیوار نزدم،انداختم تو دره"جونگ دوچرخه اش را گوشه حیاط گذاشت و گفت"راستی،اون دختره که توی کافه بود را میشناسی؟"تهیونگ سر تکون داد و لبخند کوچکی زد"اون فرشته را میگی؟"جونگ کوک با لبخند شیطنت امیزی اومد کنارش و گفت"به نظر تو فرشته است؟"
دیدگاه ها (۱)

فکر کنم پارت ۹

همین طور قدم میزدند و به سمت برج میرفتن،جونگ کوک رو شونه ا.ت...

پارت ۷

پارت ۶ (فکر کنم ۶ باشه)

ویو راوی : تهکوک کنار هم نشسته بودن ؛ بی توجه حرف های حوصله ...

black flower(p,223)

black flower(p,303)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط