(یک ساعت بعد)
(یک ساعت بعد)
پرستار:همراه خانم ات
هوپی: من هستم
پرستار: شما همسرشون هستین
هوپی: بله ........ حالشون خوبه
پرستار: بله.......تازه تبریک میگم همسرتون حامله هستن ولی باید بیشتر استراحت کنم بدنشون ضعیفه شده
هوپی: واقعاااااااااااا (ذوق) ... بله بله چشم حواسم بهش هست ممنونم
پرستار: تازه بهشون اومدن میتونید برید ببینیدش
هوپی: خیلیییی ممنونم
پرستار:(تعظیم کرد رفت)
(هوپی رفت داخل اتاق)
هوپی:سلام بیبی من
آت: سلام (بغض از خوشحالی)
هوپی: قربونت بشم من (بغض)
آت: داریم مامان بابا میشم
هوپی: هوممممم (خوشحال)
(هوپی بغلش کرد)
آت: عاااا کی مرخص میشیم میخوام زودتر بریم خونه اعضا اینارو دعودت کنیم بهشون بگیم (بغض و خوشحال)
هوپی: تو حالا فعلا استراحت کن پرستار گفته ضعیف شدی
آت: هومممم
هوپی: من میرم ببین کی مرخص میشی کارای ترخیصو انجام بدم باشه بیب؟!
آت:(خوابش برده)
هوپی: اوییییییی کیوت منی تو
پرستار:همراه خانم ات
هوپی: من هستم
پرستار: شما همسرشون هستین
هوپی: بله ........ حالشون خوبه
پرستار: بله.......تازه تبریک میگم همسرتون حامله هستن ولی باید بیشتر استراحت کنم بدنشون ضعیفه شده
هوپی: واقعاااااااااااا (ذوق) ... بله بله چشم حواسم بهش هست ممنونم
پرستار: تازه بهشون اومدن میتونید برید ببینیدش
هوپی: خیلیییی ممنونم
پرستار:(تعظیم کرد رفت)
(هوپی رفت داخل اتاق)
هوپی:سلام بیبی من
آت: سلام (بغض از خوشحالی)
هوپی: قربونت بشم من (بغض)
آت: داریم مامان بابا میشم
هوپی: هوممممم (خوشحال)
(هوپی بغلش کرد)
آت: عاااا کی مرخص میشیم میخوام زودتر بریم خونه اعضا اینارو دعودت کنیم بهشون بگیم (بغض و خوشحال)
هوپی: تو حالا فعلا استراحت کن پرستار گفته ضعیف شدی
آت: هومممم
هوپی: من میرم ببین کی مرخص میشی کارای ترخیصو انجام بدم باشه بیب؟!
آت:(خوابش برده)
هوپی: اوییییییی کیوت منی تو
۷.۱k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.