یک ماه بعد

(یک ماه بعد)
آت:یه چند روزی بود حال تهوع داشتم دلمم خیلی درد می کرد سر گیجم داشتم
شاید بخاطر این استرس های چند وقتی ک کشیدم بود
آت:پاشدم یکم خونه مرطب کردم و بعد رفتم آشپز خونه یچزی درست کنم برا‌ شام
یک ساعت بعد
غذا آماده کردم رفتم رو مبل نشستم تا جیهوپ بیاد حالم داشت باز بهم میخورد خواستم پاشم برم دستشویی ک سرم گیج رفت و سیاهی...........
ویو جیهوپ:
کارام تو شکرت تموم شد رفتم خونه هرچی در زدم آت درو باز نکرد نگران شدم کیلد و انداختم رفتم تو دیدم آت افتاده زمین
پاهام شل شده بود یه دقیقه انگار نبضم نمی‌زد دوییدم رفت بغلش کردم

جیهوپ:آت خشگلم نفسم بیدار شو ببینم اتتتت(گریه)
(قلبم🥲💔)
جیهوپ:بغلش کردم زود سوار ماشین شدیم حرکت کردم سمت بیمارستان
بعد چند مین رسیدیم
زود بغلش کردم رفتم داخل بیمارستان که یه چند تا پرستار اومدن یه تخت اوردن و بردنش
.............
دیدگاه ها (۱۰)

(یک ساعت بعد)پرستار:همراه خانم ات هوپی: من هستمپرستار: شما ه...

🥺🫂💜💖🤍♥️✨

آت:تا اومدم یه حرفی بزنم ک پلیسا ریختن جلو(بچه ها بادیگاردا ...

آت:حدود یک ساعتی میشد تو راه بودیم پس چرا نمی‌رسیمآت:نامجون ...

دوپارتی تهیونگ part1موقعیت:روز تولد ات تهیونگ:ات لباساتو بپو...

دیدار اول ..

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط