ماه بنفشم
#Maah_Banafsham
#part4
#ارسلان:
داشتم تو خیابون میچرخیدم که دیدم یه چندتا پسر وایستادن دارن یه دخترو اذیت میکنن
اول میخواستم بیخیال بشمو برم
ولی بعد یه حصی بهم گفت اون دختر الن به من نیاز داره
ماشینو یه گوشه پارک کردمو اروم اروم به سمتشون رفتم
~نه مثل اینکع زبونم داری الن میام به حصابت میرسم تا ببینی عاقبت زبون درازی به سامان چیه
دختره با صدایی که سعی داشت ترسشو کنترل کنه گفت
_هیچ غلطی نمیتونی بکنی
تا خواست نزدیک دختره بشه سریع رفتم جلوش وایستادم
پسره اول تعجب کرد
بعد به پوزخند گفت
~جنابالی کی باشننن؟
بجا نمیارم
_فضولش توعی؟؟
~بیا برو تو کوچه بچه فوکول
_ببین یا الن دمتو میزاری رو کولت و با دوستای لاشی تر از خودت ازینجا میری یا با من طرفی
~وای وای وای ترسیدمم(خودشو دوستاش زدن زیر خنده)
نگاه برزخی کردم بهش یه دفعه ای یه مشت زدم تو چشش به دختره گفتم برو تو ماشین بشین تا بیام
_ببین اینو زدم تا بفهمی به هرکسو ناکسی نگاه نکنی...
#part4
#ارسلان:
داشتم تو خیابون میچرخیدم که دیدم یه چندتا پسر وایستادن دارن یه دخترو اذیت میکنن
اول میخواستم بیخیال بشمو برم
ولی بعد یه حصی بهم گفت اون دختر الن به من نیاز داره
ماشینو یه گوشه پارک کردمو اروم اروم به سمتشون رفتم
~نه مثل اینکع زبونم داری الن میام به حصابت میرسم تا ببینی عاقبت زبون درازی به سامان چیه
دختره با صدایی که سعی داشت ترسشو کنترل کنه گفت
_هیچ غلطی نمیتونی بکنی
تا خواست نزدیک دختره بشه سریع رفتم جلوش وایستادم
پسره اول تعجب کرد
بعد به پوزخند گفت
~جنابالی کی باشننن؟
بجا نمیارم
_فضولش توعی؟؟
~بیا برو تو کوچه بچه فوکول
_ببین یا الن دمتو میزاری رو کولت و با دوستای لاشی تر از خودت ازینجا میری یا با من طرفی
~وای وای وای ترسیدمم(خودشو دوستاش زدن زیر خنده)
نگاه برزخی کردم بهش یه دفعه ای یه مشت زدم تو چشش به دختره گفتم برو تو ماشین بشین تا بیام
_ببین اینو زدم تا بفهمی به هرکسو ناکسی نگاه نکنی...
۳.۴k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.