عشق به یک مادهی مخدر میماند در آغاز احساس سرخوشی و تسل

عشق به یک ماده‌ی مخدر می‌ماند، در آغاز احساس سرخوشی و تسلیم مطلق به آدم دست می‌دهد، روز به روز بیشتر می‌خواهی، هنوز معتاد نیستی اما از آن احساس خوشت می‌آید و فکر می‌کنی میتوانی در اختیار خودت داشته باشیش، چند دقیقه به معشوق می‌اندیشی و بعد سه ساعت فراموشش می‌کنی. اما کم کم به آن شخص عادت می‌کنی و کاملا به او وابسته می‌شوی، حالا دیگر سه ساعت به او فکر می‌کنی و دو دقیقه فراموشش می‌کنی. اگر در دسترست نباشد همان احساسی را داری که معتادهای خمار دارند. معتاد برای به دست آوردن مواد، تن به هر کاری می‌دهد.

👤 پائولو کوئیلو
دیدگاه ها (۷)

نگرانم!و دلم بیشتر از تمام،تنگ شده است.تا شاید دوباره بنویسم...

چه طور انبوه غمی...که در دلِ پرنده هست...داخل قفس جا می گیرد...

بگذار به تو فکر کنمو دلتنگت باشمبه خاطر تو گریه کنم و بخندمو...

‌بسی گفتند: «دل از #عِشق برگیر! که نیرنگ است و افسون است و ج...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

فیک پارت ۱⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐⭐روی تختم نشسته بودم به اتفاقی که قراره بیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط