اون شب بعد از مهمونی وقتی به خونه برگشتیم رفتم تو اتاق تا
اون شب بعد از مهمونی وقتی به خونه برگشتیم رفتم تو اتاق تا لباسم را در بیارم اما مجبور شدم از جی کی کمک بخوام چون لباسم زیپش خراب شده بود پس صداش کردم تا بیاد و کمکم کنه وقتی اومد دیدم یک جا وایساده بود از توی آینه نگاهش کردم دیدم خیره به بدنم مونده بود گفتم: جونگ کوک (بلند)
و یک دفعه به خودش اومد گفت :چیشده
گفتم:زیپ لباسم گیر کرده لطفا کمکم کن
گفت:اکی
بالاخره تونست بازش کنه
پارت ۱
و یک دفعه به خودش اومد گفت :چیشده
گفتم:زیپ لباسم گیر کرده لطفا کمکم کن
گفت:اکی
بالاخره تونست بازش کنه
پارت ۱
۲.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.