فیک سانزو
فیک سانزو
-۴- سانزو: اما نداریم، الان میریم وسایلت رو جمع می کنیم بعدش میریم خونه ی من
ا.ت: های
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه ی من. وسایلم رو جمع کردم و گذاشتم تو ماشین.
سانزو: همینا بود ؟؟
ا.ت: اره
سانزو: پس بریم
وقتی رسیدیم، دیدم خونشون خیلی نزدیکه به خونه ی من. خیلی هم قشنگ بود. حیاط بزرگ و گل کاری شده با درخت های بید مجنون بلند.
معلوم بود ادم پولداریه.
البته که پولداره این چه حرفیه! شماره ی دوی بونتنه.
سانزو: از این به بعد اینجا زندگی می کنی
ا.ت: اوهوم
سانزو: اتاق منو تو...
ا.ت: مگه اتاقا جدا نیست!؟
سانزو: خندید* نه کاوایی، اتاق هامون جدا نیست. اتاق منو تو ته راهروعه. اتاق کناری هم برای خدمتکاره. اسم خدمتکار یوکیعه. اگه کاری داشتی میتونی به یوکی بگی.
یوکی: سلام سانزو ساما. میتونم بپرسم این دختر کی هستن؟
سانزو: دوست دخترمه یوکی
ا.ت: سلام یوکی سان
یوکی: سلام. اگه کاری داشتی میتونی بهم بگی
ا.ت: ممنونم
سانزو: ا.ت راحت باش اینجا خونه ی خودته. هر کاری می خوای بکنی بکن. من باید برم ماموریت. خداحافظ بیب، شب میام
ا.ت: خداحافظ...
-۴- سانزو: اما نداریم، الان میریم وسایلت رو جمع می کنیم بعدش میریم خونه ی من
ا.ت: های
سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه ی من. وسایلم رو جمع کردم و گذاشتم تو ماشین.
سانزو: همینا بود ؟؟
ا.ت: اره
سانزو: پس بریم
وقتی رسیدیم، دیدم خونشون خیلی نزدیکه به خونه ی من. خیلی هم قشنگ بود. حیاط بزرگ و گل کاری شده با درخت های بید مجنون بلند.
معلوم بود ادم پولداریه.
البته که پولداره این چه حرفیه! شماره ی دوی بونتنه.
سانزو: از این به بعد اینجا زندگی می کنی
ا.ت: اوهوم
سانزو: اتاق منو تو...
ا.ت: مگه اتاقا جدا نیست!؟
سانزو: خندید* نه کاوایی، اتاق هامون جدا نیست. اتاق منو تو ته راهروعه. اتاق کناری هم برای خدمتکاره. اسم خدمتکار یوکیعه. اگه کاری داشتی میتونی به یوکی بگی.
یوکی: سلام سانزو ساما. میتونم بپرسم این دختر کی هستن؟
سانزو: دوست دخترمه یوکی
ا.ت: سلام یوکی سان
یوکی: سلام. اگه کاری داشتی میتونی بهم بگی
ا.ت: ممنونم
سانزو: ا.ت راحت باش اینجا خونه ی خودته. هر کاری می خوای بکنی بکن. من باید برم ماموریت. خداحافظ بیب، شب میام
ا.ت: خداحافظ...
۱۰.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.