فیک سانزو
فیک سانزو
-۳- این دختره خیلی کاواییه...
سانزو: کاریت که نکرد ؟
ا.ت: ن...نه...چطور؟
سانزو: اخه بدجور ترسیدی
ا.ت: ن...نه نترسیدم
سانزو: اخبار رو دیدی ؟
ا.ت: نه من اصلا اهل اخبار دیدن نیستم...
سانزو: فردی با دهان زخمی...
ا.ت: لرزید*
سانزو: بیخیال انقد ضایه نباش. اخبار رو دیدی
ا.ت: ا...اره می خوای...منو بکشی؟
سانزو: تو...؟ نه با تو کاری ندارم
ا.ت: اریگات...
سانزو: برای تشکر هنوز زوده؛ یه شرط دارم
ا.ت: چیه شرط؟
سانزو: دوست دختر من شو
ا.ت: چی!؟
سانزو: اخم* باشه میل خودته...
ا.ت: ببخشید ببخشید قبوله
سانزو: خوشحالم که قبول کردی
*از زبان ا.ت*
ترسناکه...طوری حرف میزنه که ادم چاره ای جز قبول کردن نداره ولی خب...قشنگه!
موهای صورتی بلندش بر خلاف تصور من خیلی هم به صورتش میاد.
و اون زخم های لوزی شکل...شاید اول ترسناک به نظر برسه ولی باحاله!
سانزو: بیب بنظرم طعم لبت باید خوب باشه
به خودم اومدم و دیدم منو چسبونده به دیوار و دوتا دستام رو بالای سرم قفل کرده.
سانزو: پس بذار طعم لبت رو بچشم
لبش و گذاشت رو لبم و محکم بوسیدم. خیلی خشن میبوسه.
سانزو: بیب طعم لبت محشر بود. تنها زندگی می کنی؟
ا.ت: اره
سانزو: پس وسایلت رو جمع کن و بیا خونه ی من زندگی کن
-۳- این دختره خیلی کاواییه...
سانزو: کاریت که نکرد ؟
ا.ت: ن...نه...چطور؟
سانزو: اخه بدجور ترسیدی
ا.ت: ن...نه نترسیدم
سانزو: اخبار رو دیدی ؟
ا.ت: نه من اصلا اهل اخبار دیدن نیستم...
سانزو: فردی با دهان زخمی...
ا.ت: لرزید*
سانزو: بیخیال انقد ضایه نباش. اخبار رو دیدی
ا.ت: ا...اره می خوای...منو بکشی؟
سانزو: تو...؟ نه با تو کاری ندارم
ا.ت: اریگات...
سانزو: برای تشکر هنوز زوده؛ یه شرط دارم
ا.ت: چیه شرط؟
سانزو: دوست دختر من شو
ا.ت: چی!؟
سانزو: اخم* باشه میل خودته...
ا.ت: ببخشید ببخشید قبوله
سانزو: خوشحالم که قبول کردی
*از زبان ا.ت*
ترسناکه...طوری حرف میزنه که ادم چاره ای جز قبول کردن نداره ولی خب...قشنگه!
موهای صورتی بلندش بر خلاف تصور من خیلی هم به صورتش میاد.
و اون زخم های لوزی شکل...شاید اول ترسناک به نظر برسه ولی باحاله!
سانزو: بیب بنظرم طعم لبت باید خوب باشه
به خودم اومدم و دیدم منو چسبونده به دیوار و دوتا دستام رو بالای سرم قفل کرده.
سانزو: پس بذار طعم لبت رو بچشم
لبش و گذاشت رو لبم و محکم بوسیدم. خیلی خشن میبوسه.
سانزو: بیب طعم لبت محشر بود. تنها زندگی می کنی؟
ا.ت: اره
سانزو: پس وسایلت رو جمع کن و بیا خونه ی من زندگی کن
۱۱.۵k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.