trawxo

@trawxo
|•عشق و قمار💔🙂•|

#PART_3
#رها
داداشم به‌ زور منو برد‌تو قهوه خونه...
ی پسره نشسته بود خیلی نچسب بودش اصلا خوشم نیمد ازش بیشتر هم ازش ترسیدم :)
نشستم ی گوشه و داداشم و پسره داشتن بازی میکردن فقط خدا خدا میکردم که ی وقت داداشم نبازه بدبخت بشم...

#طاها
بازی داشت خوب پیش میرفت...
راسی دختره خیلی سفید بود و خوشگلم بودش و خیلی دوس داشتم باهاش باشم و اول اذیتش کنم...
یهو گرداننده گفت بازی تمومه...
چشامو بستم ک گفت برنده آقای طاها بهمنی...
خیلی خوشحال شدم از جام پاشدم
طاها:خب آقای نیما دختررو رد کن بیاد
نیما:طاها ولش کن هرچی بخای بت میدم بسه
طاها:بدش به من ببینم
دست دختررو کشیدمو سوار ماشین کردمش و بردمش داداششم کاری از دستش بر نمیومدش...
دختره تا خود خونه عر زد
طاها:اه حالم بد کردی انقدر زر زر کردی ببند دیگه...
رسیدیم پیاده شو...

•ادامه دارد💦🤍•
•انرژی کامنت💜🌸



saghar🥰🥰
دیدگاه ها (۳)

@trawxo |•عشق و قمار💔🙂•|#PART_4#طاهاپیادشو مگه کری؟!رها:تروخ...

@trawxo |•عشق و قمار💔🙂•|#PART_5#رهامنو برد خونش...میخاستم بد...

|•عشق و قمار💔🙂•|#PART_2#نیماشاید الان فک کنین که من آدم بی ن...

|•عشق و قمار💔🙂•|#PART_1#طاهامث بقیه روزا امشب هم قمار دارم.....

love Between the Tides²¹ا/ت: مامان میخوام با گوگولی بازی کنی...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط