شوهر دو روزه پارت۶۸

ماشینو بدون اینکه پارک کنم رها کردم و وارد اون خیابونی شدم که ادرسش رو داده بود...

پر مه و کثیفی و خلوت...!

با شنیدن صدای خنده ی چند نفر متوجه شدم که کجان اون کثافتا!

راستی چند نفر بودن؟
چن نفر باهم دست به یکی کردن!؟ جونگکوک بهترین رفیقم هم باهاشونه؟
یعنی راسته؟
اگه جونگکوک هم باشه با فلوریا و مین هیوک میشن سه تا ولی انگار یه نفر دیگه م هست، توی اون تماس گفت وومین! اشناس...

(یادآوری خاطرات:داد زدم:گفتم روی کی کراش بودی؟؟؟؟؟
ا.ت:هیچی پسر خالم وومین،واسه خیلی وقت پیشه...!)

وومین...که اینطور....لعنتی! ا. ت خیلی غریب و مظلومه! اون از مادرش اینم از پسر خالش!

سه نفر داشتن ازم دور میشدن...یکی دختر....دوتا پسر!

باید برم! خودشونن!!!
ولی...ولی هیچ اسلحه برای دفاع از خودم لااقل ندارم!
نگاهی به کف زمین کردم...تفنگی روی زمین افتاده بود با چاقو....یکم فکر کردم و هردوتاشون رو برداشتم...

چاقو رو توی جیبم گذاشتم و تفنگ رو گرفتم دستم و به یکیشون حمله ور شدم!
از پشت گرفتمش و تفنگ رو سمت مغزش گرفتم...

داد زدم: تــکــون نـــخووور!!!

دختره و اون یکی پسره از ترس برگشتن و عقب عقب رفتن!

دختره از دیدن من خیلی تعجب کرد...منم خیلی تعجب کردم.....فلوریا!

اون یکی پسره آشنا نبود! پس باید وومین باشه! ولی اینی که گرفتمش....یا مین هیوکه....یا جونگکوک!

از گفتن جونگکوک دلم میگیره...

بعد از این همه رفاقت...بهم خیانت کرد؟:) 💔
دیدگاه ها (۲)

شوهر دو روزه پارت۶۹

از درسم زدم و براتون سه تا پارت گذاشتم😐😭بخونید و لذت ببرید:)...

شوهر دو روزه پارت۶۷

اینم از پارت جدید♡من دیگه برم بخوابم...امیدوارم راضی باشید🥹❤...

شوهر دو روزه. پارت۷۱

شوهر دو روزه. پارت۸۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط