سیل که اومد درخت لیمو رو با خودش برد ما خانوادگی خیلی لیمو ترش ...

.
سیل که اومد درختِ لیمو رو با خودش بُرد، ما خانوادگی خیلی لیمو ترش دوست داریم، اصلن قیافه زردِ بامزه‌شم بهمون انرژی میده، من و بابا یه کاسه گنده آب لیمو و نارنج رو با نمک سر میکشیدیم،
داشتم میگفتم، درختش انگار نبوده، شاخه‌هاش کنده شده بود و به جای لیموهای خوشگلش کلی اشغال و پلاستیک بهش وصل بود،
طفلی پیوندی ام بود،
با کلی زور و زحمت خودش و سر پا نگهداشته بود،
اولا شبیهِ یه پیرمردِ مریض بود که تو نگاه همه میخوند: تو موندنی نیستی، بعد اما کم کم جون‌دار شد، سبزیِ قشنگش منو یادِ خسرو مینداخت، یا رضا!
رضا خانه سبز!
کم کم حالش بهتر شد،
بابا بهش رسید،
چند ماه مراقبش بود،
تا اینکه شد فریدِ خانه سبز؛
راستی خانه سبز رو دیدی؟ مکه میشه ندیده باشی، اصلن به قول پسرخاله کوچیک نصف عمرت بر فنا اگه ندیدیش؛
حالا فرید انقدر بزرگ شده که برای به نصفِ قدش رسیدن یه نردبونِ بزرگ گذاشتم.
دیدگاه ها (۶)

‏‬‏‬‏‏‪بیچاره عروسک دلش می خواست زار زار گریه کند ...اما خند...

عششششقققققق👇 .✍ ️⁩عشق اگر عشق باشَد ،نیازی به داد و فَریاد ن...

.من و تو با همه فرق داریم!من تو رو جوری دوست ندارم که بقیه ه...

سایه های سبز

خب گایز سلام،🤎 میدونم خیلیا من رو یادشون نیست❤️‍🩹من یه قبلاه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط