سایه های سبز

سایه های سبز
p16

یه موجود سراسر سیاه شبیه به سایه بود و چشمای قرمز رنگی داشت. به سمت ما اومد دراکو منو پشت سر خودش برد و چوب دستیش رو دراورد و آماده ی حمله شد، هری هم همینطور لیندا یهویی کنارم ظاهر شد یکم ترسیدم از ورود ناگهانی اش خیلی هیجان داشت و خوشهال بود
♡ارهـ.. داداش من میتونهــ!!
عجیب بود دقیقا برعکس تمام مالفوی ها بود شوخ طبع و با نمک یا شاید.. دراکو هم اینطوری بوده یا هست فقط خانواده سخت گیری داره و زیر فشاره.. ولی الان تمرکزم باید روی این موجود باشه الان نمیدونم که قراره چه اتفاقی بیوفته و باید حواسم رو جمع کنم
&ا/ت عقب وایسا..
+حواستون باشه.. فقط بیهوشش کنید!!
دراکو یه طلسم به سمتش میفرسته اما اون موجود جا خالی میده و بت سمت ما میاد دراکو منو میگیره و این ور میکشه اما پنجه های اون موجود به پای من میخوره و چنگم میزنه هری به سمت اون موجود میره ولی دراکو منو بغل میگیره و پام رو لمس میکنه
&حالت خوبه؟ خونریزی داری باید سریع ببندمش
+من خوبمـ دراکو...
&نه نیستی مگه نمیبینی؟
هری به سمت اون موجود عجیب و غریب میره یه طلسم بهش پرت میکنه و اون روی زمین میوفته
+اون... مرده؟
☆نه.. فقط بیهوش شده.. باید بریم تا بیدار نشده.
&مگه نمیبینی آسیب دیده؟!
هری هم به سمت من میاد و به پام نگاه میکنه و میگه: میشه با یه طلسم درمانش کرد؟
&نه خطرناکه پاتر مگه نمیبینی زخمش عمیقه
هر لحظه دردش بیشتر میشد و حالم بدتر، هری به سمت یه درخت کنار اون موجود رفت و یه برگ بزرگ آورد
☆این روبزار روی زخمت جلوی خون ریزی رو میگیره..
دراکو اون رو از هری گرفت و گذاشت روی زخمم یکم میسوخت


ببخشید کم شد درسام خیلی زیاده😫
ولی چهارشنبه پارت جدید رو میزارم✨✨
دیدگاه ها (۴)

درخواستی

سایه های سبز

سایه های سبز

درخواستی

پارت ۲۳ویو ات تو اون مهمونی کلی شیشه خون بود که حالمو بهم زد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط