برای من بهآر در نور خلاصه می شود !
برای من بهآر در نور خلاصه می شود !
نورهای رقصان بین چشمهای روشنِ اطلسی و شب بوها
میانِ پچ پچ بی وقفه ی شکوفه های گیلاس و هلو
آن نورهای بازیگوش که مثل پیچک از در و دیوارها بالا
می روند و نگرانِ هیچ چشمِ ناشناسی نیستند !
آن نورها که روی قالیچه ی مادربزرگ، رویا می بافند
آن ها که روی جانمازِ سبزِ پدربزرگ، با حالتی عارفانه و
بی بدیل می تابند و کیف ها می کنند...
نورهای شفاف و لطیفِ پاشویه ی حوضِ آبی
آن ها که رفیقِ سبزهای حیاط و اتاق اند ...
حتی زیاد دیده ام برای ماهی ها و گربه ها هم دل می سوزانند !
برای من بهآر، سمفونیِ جآنانه ای از نور و رنگ هاست...
فقط دیدنی نیستند، گاهی باید با تمام حواس پنجگانه حس شان کرد...
کم ندیدم نورهایی که آواز می خوانند،
خمیازه می کشند، آغشته به عطرِ روزهای خوشِ عاشقی اند !
نورهایی که چشم و پوستت را بی هوا می نوازند،
سر به سرت می گذارند، نورهایی که دستت را می گیرند
و تو را به بهآر و زیستن پیوند می دهند ...
نورهایی که محکم هل ات می دهند و سکونِ لحظه هایت
را به سُخره می گیرند ...
این نورهای بهآر ، این بهآرِ نورها...✨
☀️💚
نورهای رقصان بین چشمهای روشنِ اطلسی و شب بوها
میانِ پچ پچ بی وقفه ی شکوفه های گیلاس و هلو
آن نورهای بازیگوش که مثل پیچک از در و دیوارها بالا
می روند و نگرانِ هیچ چشمِ ناشناسی نیستند !
آن نورها که روی قالیچه ی مادربزرگ، رویا می بافند
آن ها که روی جانمازِ سبزِ پدربزرگ، با حالتی عارفانه و
بی بدیل می تابند و کیف ها می کنند...
نورهای شفاف و لطیفِ پاشویه ی حوضِ آبی
آن ها که رفیقِ سبزهای حیاط و اتاق اند ...
حتی زیاد دیده ام برای ماهی ها و گربه ها هم دل می سوزانند !
برای من بهآر، سمفونیِ جآنانه ای از نور و رنگ هاست...
فقط دیدنی نیستند، گاهی باید با تمام حواس پنجگانه حس شان کرد...
کم ندیدم نورهایی که آواز می خوانند،
خمیازه می کشند، آغشته به عطرِ روزهای خوشِ عاشقی اند !
نورهایی که چشم و پوستت را بی هوا می نوازند،
سر به سرت می گذارند، نورهایی که دستت را می گیرند
و تو را به بهآر و زیستن پیوند می دهند ...
نورهایی که محکم هل ات می دهند و سکونِ لحظه هایت
را به سُخره می گیرند ...
این نورهای بهآر ، این بهآرِ نورها...✨
☀️💚
۳.۱k
۰۴ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.