واقعیت

واقعیت
نه پاهایِ رفته ی تو بود
نه دلِ شکسته ی من
واقعیت
خستگیِ دل بود
از تکرارِ دلتنگی هایِ مدام
از گفتنِ دوستت دارم هایِ بی پاسخ
از اینکه هرکه آمد و گفت
خوب است ؟
لبخند زدم و گفتم خوب، سلام دارد
اما آنها چه خبر داشتند
از بی خبریِ من حتی ؟
گوش هایم هم خسته بود
از شنیدنِ بهانه هایِ تکراری
از دروغ هایِ تلخی که
برایِ خودم شکر چاشنیش می کردم
بلکه هضم شود کمی
نه جانم !
واقعیت این نیست که تو رفته ای
واقعیت این است که من تو را
با تمامِ روزهایِ آمده و نیامده
کنارِ بی راهه ی آدمکهایِ تکراری
جا گذاشته ام
به امیدِ
یافتنِ
خنده ای از جنسِ
حقیقت
دیدگاه ها (۲)

تنها... ‌

فکر کردن به توپنهانی ترین کار زندگی من است پنهانی ترین دلتنگ...

السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْأَر...

رها🍂 امشب آخرین دقیقه آدر ماه را ورق می زنیم و شمع های روشن ...

دروغ چرا، من هنوز هم پشتِ درِ پروفایل اینستاگرامت، تلگرامت و...

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط