پارت۵ فصل۳ شوهر خوناشام من *نابودی مطلق در شب تاریک یتیم
پارت۵ فصل۳ شوهر خوناشام من *نابودی مطلق در شب تاریک یتیم خانه*
کوک: هیش هیش درست توضیح بده ببینم چیشده *سر میون جئونگو نوازش میکنه*
میون جئونگ: هق.. همه اونجا اذیتم میکنن کتکم میزنن.. هق بابایی بیاین منو ببرین
کوک: هیش.. اروم باش اروم باش... دوهفته تحمل کن
میون جئونگ: نه.. هق نههههه *جیغ*
کوک: هی چرا جیغ میزنی اروم باش*جدی*
لونا: میون ۴ روز دیگه عروسیه منو باباییه
یکم تحمل کن قول میدیم زود بیایم
میون جئونگ: هققق... نههههه نموخوام نه*گریه*
جین: اههه عمو جون گریه نکن من و عمو یونگی و عمو جیهوپ امشب راه میوفتیم *مهربون*
کوک: یا خدا، یا پیغمبر، یا عیسی مسیح، یا حضرت نوح، بسم الله الرحمان الرحیم فوت*سمت سوکجین*
لونا: کوک چته*خنده*
کوک: چرا اینا این جن یهو از نا کجا پیداشون میشه
لونا: من گفتم بیان
*میون جئونگ قش کرده از خنده*
کوک: میون زندیی؟ مردی؟
پایان پارت ۵💝
کوک: هیش هیش درست توضیح بده ببینم چیشده *سر میون جئونگو نوازش میکنه*
میون جئونگ: هق.. همه اونجا اذیتم میکنن کتکم میزنن.. هق بابایی بیاین منو ببرین
کوک: هیش.. اروم باش اروم باش... دوهفته تحمل کن
میون جئونگ: نه.. هق نههههه *جیغ*
کوک: هی چرا جیغ میزنی اروم باش*جدی*
لونا: میون ۴ روز دیگه عروسیه منو باباییه
یکم تحمل کن قول میدیم زود بیایم
میون جئونگ: هققق... نههههه نموخوام نه*گریه*
جین: اههه عمو جون گریه نکن من و عمو یونگی و عمو جیهوپ امشب راه میوفتیم *مهربون*
کوک: یا خدا، یا پیغمبر، یا عیسی مسیح، یا حضرت نوح، بسم الله الرحمان الرحیم فوت*سمت سوکجین*
لونا: کوک چته*خنده*
کوک: چرا اینا این جن یهو از نا کجا پیداشون میشه
لونا: من گفتم بیان
*میون جئونگ قش کرده از خنده*
کوک: میون زندیی؟ مردی؟
پایان پارت ۵💝
۱.۸k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.