پارت ۴ فصل ۳ شوهر خون اشام من *نابودی مطلق در شب تاریک یت
پارت ۴ فصل ۳ شوهر خون اشام من *نابودی مطلق در شب تاریک یتیم خانه*
*فلش بک به بازی*
کوک: رسیدیم به کاخ وارد شدیم
وداشتیم دنبال میون میگشتیم
لونا: کوک تو تو این طبقه نیست
کوک: اره بیا بریم بالا تر
کوک: میخواستیم بریم دوطبقه بالا که میون صدامون زد
میون جئونگ: من... اینجام
*ویو لونا*
وقطی صدایه میونو شنیدم رفتم بغلش کرد و امواج هسته ای رو پایین اوردم
*پایان ویو*
میون جئونگ: مامان... بابا.. من... من.. من
کوک: چیزی شده عزیزم؟*مهربون*
لونا: جئونگاا اگر اتفاقی افتاده بهمون بگو*مهربون*
میون جئونگ:......
*کوک میونجئونگو میکشه تو بغلش*
کوک: هیشش من اینجام
میون جئونگ: هق... هق.. میشه زودتربیاین منو از اون پرورش گاه ببرین*گریه*
پایان پارت ۴🖤
*فلش بک به بازی*
کوک: رسیدیم به کاخ وارد شدیم
وداشتیم دنبال میون میگشتیم
لونا: کوک تو تو این طبقه نیست
کوک: اره بیا بریم بالا تر
کوک: میخواستیم بریم دوطبقه بالا که میون صدامون زد
میون جئونگ: من... اینجام
*ویو لونا*
وقطی صدایه میونو شنیدم رفتم بغلش کرد و امواج هسته ای رو پایین اوردم
*پایان ویو*
میون جئونگ: مامان... بابا.. من... من.. من
کوک: چیزی شده عزیزم؟*مهربون*
لونا: جئونگاا اگر اتفاقی افتاده بهمون بگو*مهربون*
میون جئونگ:......
*کوک میونجئونگو میکشه تو بغلش*
کوک: هیشش من اینجام
میون جئونگ: هق... هق.. میشه زودتربیاین منو از اون پرورش گاه ببرین*گریه*
پایان پارت ۴🖤
۲.۳k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.