رویای حقیقی p1
واییی خدایا من زندممم نه مردمم امروز قراره بی تی اس رو ببینم واییییی جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
خوب بگذریم امروز ساعت 3فن ساین(نمیدونم درست گفتم یانه)هستش والان ساعت ۱۲عه میخوام زود برم که پسرا رو زود تر ببینم
داشتم آرایش میکردم که به کادو های اعضا نگاه کردم گذاشتمشون توی یه جعبه یه گل بزرگ هم گرفتم بدم بهشون آرایشم تموم شد رفتم سر کمد لباسم من از لباس باز خوشم نمیاد یه لباس ساده پوشیدم (عکسشو میدارم)
خوب دیگه همه چی آمادس با موبایلم یه تاکسی گرفتم و رفتم بیرون منتظر تاکسی بودم که آمد سوارش شدم کل راه داشتم از خوشحالی بال میزدم
..........
دیدم داریم نزدیک میشیم به آقای راننده گفتم همینجا نگه دارین پولو دادمو پیاده شدم
یه کوچه پایین تر بود داشتم راه میرفتم که از اونور کوچه پسرارو دیدم که دارن میرم داخل فن ساین باور نمیشد اونا بی تی اسن عررررررر دیگه کنترلم خارج شد از اونور کوچه داد زدم بی تی اسسسسسسسسس پسرا برگشن نگام کردن داشتم به سمتشون میدوییدم که بعدش چیزی جز سیاهی ندیدم
خوب بگذریم امروز ساعت 3فن ساین(نمیدونم درست گفتم یانه)هستش والان ساعت ۱۲عه میخوام زود برم که پسرا رو زود تر ببینم
داشتم آرایش میکردم که به کادو های اعضا نگاه کردم گذاشتمشون توی یه جعبه یه گل بزرگ هم گرفتم بدم بهشون آرایشم تموم شد رفتم سر کمد لباسم من از لباس باز خوشم نمیاد یه لباس ساده پوشیدم (عکسشو میدارم)
خوب دیگه همه چی آمادس با موبایلم یه تاکسی گرفتم و رفتم بیرون منتظر تاکسی بودم که آمد سوارش شدم کل راه داشتم از خوشحالی بال میزدم
..........
دیدم داریم نزدیک میشیم به آقای راننده گفتم همینجا نگه دارین پولو دادمو پیاده شدم
یه کوچه پایین تر بود داشتم راه میرفتم که از اونور کوچه پسرارو دیدم که دارن میرم داخل فن ساین باور نمیشد اونا بی تی اسن عررررررر دیگه کنترلم خارج شد از اونور کوچه داد زدم بی تی اسسسسسسسسس پسرا برگشن نگام کردن داشتم به سمتشون میدوییدم که بعدش چیزی جز سیاهی ندیدم
۲.۵k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.